Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 233 (17 milliseconds)
English
Persian
forever
برای همیشه
evermore
برای همیشه
adinfinitum
برای همیشه
ay
برای همیشه
for good
برای همیشه
sinedie
برای همیشه
ad infinitum
برای همیشه
forever and a day
<idiom>
برای همیشه
once and for all
<idiom>
برای همیشه
aeon
برای همیشه
foreverness
برای همیشه
forever
برای همیشه
infinite time
برای همیشه
immortality
برای همیشه
eternality
برای همیشه
eternity
برای همیشه
perpetuity
برای همیشه
sempiternity
برای همیشه
Search result with all words
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
permanently
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
abjure
برای همیشه ترک گفتن
abjured
برای همیشه ترک گفتن
abjures
برای همیشه ترک گفتن
abjuring
برای همیشه ترک گفتن
temporarily
برای زمان مشخص یا نه همیشه
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
She is always making trouble for her friends.
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
for keeps
<idiom>
تا ابد ،برای همیشه
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
Other Matches
everblooming
همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen
همیشه سبز همیشه بهار
evergreens
همیشه سبز همیشه بهار
hen and chickens
همیشه بهار همیشه بهار باغی
incessantly
همیشه
ever-
همیشه
at all hours
<adv.>
همیشه
anytime
<adv.>
همیشه
for ever and aday
همیشه
ay
همیشه
everywhen
همیشه
frequenter
همیشه رو
at all times
همیشه
evermore
همیشه
always
همیشه
ayŠaye
همیشه
alway
همیشه
for evermore
همیشه
at any time
<adv.>
همیشه
any time
<adv.>
همیشه
eer
همیشه
ever
همیشه
year in year out
همیشه
sempre
همیشه
insenescible
همیشه جوان
tippling
همیشه نوشیدن
stiller
راکد همیشه
stillest
راکد همیشه
tipples
همیشه نوشیدن
stills
راکد همیشه
amaranth
همیشه بهار
calendula
گل همیشه بهار
marigolds
گل همیشه بهار
still
راکد همیشه
as usual
مانند همیشه
residents
که همیشه درکامپیوتراست
on tap
<adj.>
همیشه در دسترس
love lies bleeding
گل همیشه بهار
tipple
همیشه نوشیدن
resident
که همیشه درکامپیوتراست
tippled
همیشه نوشیدن
dead load
همیشه بار
as ever
مانند همیشه
permafrost
همیشه یخبسته
marigold
گل همیشه بهار
immortally
تا جاودان همیشه
chucker
پرتابگر همیشه خطازن
i have got him on my brain
همیشه به اوفکر میکنم
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
i always photograph badly
عکس من همیشه بد در می اید
I always stick to my word.
من همیشه سر حرفم می ایستم
evergreen trees
درختان همیشه سبز
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
japanese andromeda
بوته همیشه سبزاسیایی
she always had her way
همیشه موافق میل اوعمل می شد
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
go steady
<idiom>
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
He always gives in to his wife.
همیشه تسلیم زنش است
non scrollable
که همیشه نمایش داده میشود.
perennially
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
nervous Nelly
آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person
آدم همیشه نگران و دلواپس
jitterbug
آدم همیشه نگران و دلواپس
Sara always wanted a puppy.
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
I always fulfil my promises .
من همیشه به قولم عمل می کنم
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
to pledge one's troth
قول همیشه وفادار را دادن
as ... as ever
<adv.>
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
to get straight A's
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
exceptional
متفاوت ونه مثل همیشه
He has always lived there.
او همیشه آنجا زندگی کرده است.
I am always ready to help my friends.
همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
eager beaver
<idiom>
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
couch potato
کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
A bad workman always blames his tools.
<proverb>
کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
in a rut
<idiom>
همیشه کار مشابه انجام دادن
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
solid
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
solids
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
He is trying to prove himself all the time.
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
He's always moaning that we use too much electricity.
او
[مرد]
همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
douglas fir
یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hot
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
residents
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hottest
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
absolute address
مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
straight "A " student
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
recalls
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
HTTP
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
cat
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
grammar
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammars
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
redundancies
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
redundancy
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
FDDI
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
VidCap
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love
<idiom>
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
cues
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
hybrid circuit
ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
phoneme
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
boarded
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
z buffer
محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com