English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
Other Matches
rack one's brains <idiom> به مغز خود فشار آوردن
to overexert زیاد به خود فشار آوردن
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
to tax someone [something] بیش از اندازه بارکردن [فشار آوردن بر] کسی [چیزی]
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
constants ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
to get something to somebody برای کسی چیزی را آوردن
problem یافتن پاسخ برای مشکلی
problems یافتن پاسخ برای مشکلی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
to stand the test of time برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test برای مدت زیاد دوام آوردن
no answer [n/a] [in forms] بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
make a living <idiom> پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
scanned بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
inquiries کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voices سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voicing سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
adaptive channel allocation توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
dial in modem مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
inquiry ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiries ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
ignition over voltage فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
pull the pace جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
sample size بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
looped بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
procedural زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
trapoze سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck بد آوردن
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
responded پاسخ
replication پاسخ
respond پاسخ
no : پاسخ نه
rebutter پاسخ رد
responds پاسخ
counterplea پاسخ رد
answerback در پاسخ
answers پاسخ
response پاسخ
answer پاسخ
negative reply پاسخ رد
in answer to در پاسخ به
responses پاسخ
answered پاسخ
in reply to در پاسخ
replies پاسخ
reply پاسخ
responsions پاسخ
replying پاسخ
item of written comment پاسخ
reaction [answer, commentary] پاسخ
response [commentary] پاسخ
answering پاسخ
statement پاسخ
representation [statement] پاسخ
replied پاسخ
play-acts ادا در آوردن
acquire به دست آوردن
make something happen به اجرا در آوردن
to get [hold of] something آوردن چیزی
actualize به اجرا در آوردن
carry ineffect به اجرا در آوردن
carry out به اجرا در آوردن
implement به اجرا در آوردن
put inpractice به اجرا در آوردن
to bring something آوردن چیزی
holdout دوام آوردن
carry into effect به اجرا در آوردن
song and dance <idiom> دلیل آوردن
holdouts دوام آوردن
play-acting ادا در آوردن
put ineffect به اجرا در آوردن
acquire بدست آوردن
play-acted ادا در آوردن
play-act ادا در آوردن
put into effect به اجرا در آوردن
actualise [British] به اجرا در آوردن
win به دست آوردن
woo به دست آوردن
gains بدست آوردن
gained بدست آوردن
gain بدست آوردن
fall on feet <idiom> شانس آوردن
wring به دست آوردن
get به دست آوردن
gain به دست آوردن
take به دست آوردن
it never rains but it pours <idiom> چپ و راست بد آوردن
obtain به دست آوردن
attenuation بدست آوردن
abrade سر غیرت آوردن
come by <idiom> بدست آوردن
procure به دست آوردن
To phrase. به عبارت در آوردن
realize به دست آوردن
To take into account (consideration). بحساب آوردن
receive به دست آوردن
step به دست آوردن
to bring to the [a] boil به جوش آوردن
To cite an example . مثال آوردن
vasbyt تاب آوردن
To show a deficit . To run short . کسر آوردن
tough break <idiom> بدبیاری آوردن
To bring into existence . بوجود آوردن
find به دست آوردن
conciliate به دست آوردن
compass به دست آوردن
achieve به دست آوردن
To cry out . فریاد بر آوردن
to bring the water to the boil آب را به جوش آوردن
emitted response پاسخ صدوری
answers : پاسخ دادن
rejoins پاسخ دادن
conditioned response پاسخ شرطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com