English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
Other Matches
plaguing بستوه اوردن
hare بستوه اوردن
plagued بستوه اوردن
worries بستوه اوردن
plague بستوه اوردن
harass بستوه اوردن
plagues بستوه اوردن
haze بستوه اوردن
hares بستوه اوردن
harasses بستوه اوردن
worry بستوه اوردن
harried ازردن بستوه اوردن
harrying ازردن بستوه اوردن
harry ازردن بستوه اوردن
harries ازردن بستوه اوردن
pestering بستوه اوردن بیحوصله کردن
pesters بستوه اوردن بیحوصله کردن
pestered بستوه اوردن بیحوصله کردن
besets بستوه اوردن عاجز کردن
beset بستوه اوردن عاجز کردن
annoyed بستوه اوردن خشمگین کردن
pester بستوه اوردن بیحوصله کردن
annoys بستوه اوردن خشمگین کردن
annoy بستوه اوردن خشمگین کردن
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
hurries بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurrying بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurry بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to tease a person for a thing کسیرابرای دادن چیزی بستوه اوردن
keep on at a person کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
flexibility توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to give reasons for a thing دلیل برای چیزی اوردن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
hemostat اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
cupidity حرص واز برای بدست اوردن مال
hawking شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to take out a patent حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
harassment بستوه اوری
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
preliminary works کارهای مقدماتی
emergency works کارهای اضطراری
auxiliary work کارهای اضافی
the galleys کارهای سخت
incidental works کارهای اتفاقی
wirework کارهای سیمی
earth work کارهای خاکی
cementation کارهای سیمانی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
interior affairs کارهای درونی
temporary works کارهای موقت
diabolism کارهای شیطانی
daily round کارهای روزانه
lunces کارهای غریب
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
meshwork کارهای مشبک
miscellaneous works کارهای مختلف
previous work کارهای قبلی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
light housekeeping کارهای سبک خانکی
foppery جلفی کارهای جلف
chore کارهای عادی و روزمره
chores کارهای عادی و روزمره
logjam کارهای عقب افتاده
light housekeeping کارهای خانه داری
diabolize کارهای شیطانی کردن
navvies کارگر کارهای خاکی
mundane affairs کارهای این جهان
navvy کارگر کارهای خاکی
public works کارهای ساختمانی همگانی
welfare work کارهای عام المنفعه
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirated ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com