English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 290 (34 milliseconds)
English Persian
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
Search result with all words
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
enlist برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
Other Matches
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
retaking پس گرفتن
grabs گرفتن
skim گرفتن کف
flea کک گرفتن
To treat flippantly(lightly). شل گرفتن
retake پس گرفتن
retakes پس گرفتن
renovate از سر گرفتن
renovated از سر گرفتن
renovates از سر گرفتن
renovating از سر گرفتن
catch گرفتن
retaken پس گرفتن
skimmed کف گرفتن از
cease گرفتن
hold گرفتن
skimmed گرفتن کف
grab گرفتن
encumbering گرفتن
encumbered گرفتن
encumber گرفتن
ceases گرفتن
skim کف گرفتن از
ceased گرفتن
raclaim پس گرفتن
reoccupy از سر گرفتن
to call back پس گرفتن
To go bad and stink. بو گرفتن
ceasing گرفتن
withdraws پس گرفتن
holds گرفتن
grabbing گرفتن
grabbed گرفتن
fleas کک گرفتن
skims کف گرفتن از
withdraw پس گرفتن
wive زن گرفتن
encumbers گرفتن
skims گرفتن کف
retreating پس گرفتن
to put a stop to را گرفتن
pushing گرفتن
to take a wife زن گرفتن
to catch a fly بل گرفتن
to station oneself جا گرفتن
to catch on گرفتن
to shut off را گرفتن
abate اب گرفتن از
to bring to a stop را گرفتن
retreated پس گرفتن
retreat پس گرفتن
to begin again از سر گرفتن
abating اب گرفتن از
abates اب گرفتن از
abated اب گرفتن از
to take fast hold of گرفتن
to break in گرفتن
to draw back پس گرفتن
to get at گرفتن
to hunt out گرفتن
reclaimed پس گرفتن
lute گل گرفتن
to lay a wager گرفتن
reclaims پس گرفتن
retrieves پس گرفتن
to nestle oneself جا گرفتن
lutes گل گرفتن
seize گرفتن
to get used to خو گرفتن [به]
to get accustomed to خو گرفتن [به]
retrieve پس گرفتن
retrieved پس گرفتن
reclaim پس گرفتن
seizes گرفتن
seized گرفتن
reclaiming پس گرفتن
blind گرفتن
takes گرفتن
take گرفتن
tong گرفتن
to whisk away or off گرفتن
accustom خو گرفتن
blinded گرفتن
overtakes گرفتن
blinds گرفتن
overtaken گرفتن
overtake گرفتن
unsay پس گرفتن
accustoms خو گرفتن
accustoming خو گرفتن
situate جا گرفتن
situates جا گرفتن
situating جا گرفتن
nail گرفتن
to addict oneself خو گرفتن
to take one's stand جا گرفتن
break out در گرفتن
nailed گرفتن
detracts گرفتن
detract گرفتن
to take up گرفتن
detracted گرفتن
get off the ground <idiom> پا گرفتن
detracting گرفتن
retreats پس گرفتن
indwell جا گرفتن
inclasp در بر گرفتن
nails گرفتن
puddle گل گرفتن
accompanied دم گرفتن
accompanies دم گرفتن
accompany دم گرفتن
catch on گرفتن
getting گرفتن
infold در بر گرفتن
capturing گرفتن
lay to heart به دل گرفتن
adeem پس گرفتن
resumes از سر گرفتن
resuming از سر گرفتن
puddles گل گرفتن
tithe ده یک گرفتن از
tithes ده یک گرفتن از
capture گرفتن
captures گرفتن
withdrawal پس گرفتن
withdrawals پس گرفتن
receive گرفتن
acclimatising خو گرفتن
acclimatises خو گرفتن
acclimatised خو گرفتن
acquiring گرفتن
acquires گرفتن
false grip گرفتن
acquire گرفتن
despumate کف گرفتن از
devest گرفتن
disesteem کم گرفتن
gets گرفتن
get at گرفتن
get گرفتن
corks گرفتن
cork گرفتن
wed گرفتن
deglutinate گرفتن
acclimatizing خو گرفتن
acclimatizes خو گرفتن
acclimatized خو گرفتن
acclimatize خو گرفتن
resumed از سر گرفتن
recapture پس گرفتن
recaptured پس گرفتن
obturate گرفتن
recaptures پس گرفتن
resume از سر گرفتن
receives گرفتن
resumption از سر گرفتن
recapturing پس گرفتن
cuddling دراغوش گرفتن
minimize دست کم گرفتن
minimises دست کم گرفتن
wring با شکنجه گرفتن
to take in hand بعهده گرفتن
to take into consideration درنظر گرفتن
minimized دست کم گرفتن
minimizes دست کم گرفتن
to take by storm با حمله گرفتن
scallops حلزون گرفتن
minimising دست کم گرفتن
to suck in فرا گرفتن
to take example عبرت گرفتن
best سبقت گرفتن
minimizing دست کم گرفتن
To find fault. بهانه گرفتن
to take example سرمشق گرفتن
mistook عوضی گرفتن
to take in hand دردست گرفتن
cuddles دراغوش گرفتن
cuddled دراغوش گرفتن
embracing دراغوش گرفتن
embraces دراغوش گرفتن
embraced دراغوش گرفتن
embrace دراغوش گرفتن
weaning از شیر گرفتن
carries بدوش گرفتن
to take over تحویل گرفتن
carried بدوش گرفتن
wringing با شکنجه گرفتن
floods سیل گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com