Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
Other Matches
pleasance
ادب مطبوع بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
just in case
برای مطمئن بودن
to act
[as somebody]
پاسخگو بودن
[برای]
misbecome
نامناسب بودن برای
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
douce
مطبوع
toothsome
مطبوع
sapid
مطبوع
palatably
مطبوع
graceful
مطبوع
publishment
مطبوع
dainty
مطبوع
handsome
مطبوع
scrumptious
مطبوع
proper
مطبوع
love some
مطبوع
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
overtask
زیاد سنگین بودن برای
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
to be clear to somebody
برای کسی مشخص بودن
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
sweet
مطبوع نوشین
graceful degradation
تنزل مطبوع
palatable
مطبوع به ذائقه
seasoning
مطبوع کننده
sweetest
مطبوع نوشین
ambrosial
بسیار مطبوع
sweeter
مطبوع نوشین
savoury
مطبوع طبع
sightly
مطبوع نظر
pleasanter
خرم مطبوع
handsomely
بطور مطبوع
pleasant
خرم مطبوع
pleasantly
بطور مطبوع
honeyed
مطبوع لطیف
lief
گرانبها مطبوع
pleasantest
خرم مطبوع
air conditioning
تهویه مطبوع
agreeable
مطبوع بشاش
agreeably
بطور مطبوع
placable
مطبوع مهربان
exquisite
دلپسند مطبوع
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
serves
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
inshrine
در حکم مزاریا معبد بودن برای
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
end in itself
<idiom>
مکان کافی برای راحت بودن
air-conditioner
دستگاه تهویه مطبوع
air conditioning plant
تاسیسات تهویه مطبوع
air-conditioners
دستگاه تهویه مطبوع
air conditioner
دستگاه تهویه مطبوع
gracious
مطبوع دارای لطف
fun
مطبوع شوخی کردن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
savory
خوش طعم مطبوع طبع
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
validation
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
conceit
[بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
waiting games
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
intestable
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
continuity light
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
desqview
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
abut
مماس بودن مجاور بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consist
شامل بودن عبارت بودن از
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
consists
شامل بودن عبارت بودن از
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
ablest
لایق بودن مناسب بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com