Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
Other Matches
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Is there a bus into town?
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
Is there a bus to the airport?
آیا برای فرودگاه اتوبوس هست؟
to ride on the bus
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
enlist
برای سربازی گرفتن
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
bused
اتوبوس
omnibus
اتوبوس
busses
اتوبوس
bus
اتوبوس
bussed
اتوبوس
bussing
اتوبوس
buses
اتوبوس
Bus line number 8.
اتوبوس خط ۸.
omnibuses
اتوبوس
busing
اتوبوس
a bus
اتوبوس
to take a sample of blood
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
runs
دویدن
double
دویدن
races
دویدن
Running
<adj.>
دویدن
raced
دویدن
doubled up
دویدن
race
دویدن
doubled
دویدن
run
دویدن
to run through
دویدن
Airbuses
اتوبوس هوایی
trolley bus
اتوبوس برقی
trolley car
اتوبوس برقی
trolleybus
اتوبوس برقی
minibuses
اتوبوس کوچک
bus bay
ایستگاه اتوبوس
Airbus
اتوبوس هوایی
bus driver
راننده اتوبوس
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
space time
اتوبوس فضایی
trolley buses
اتوبوس برقی
queues
صف اتوبوس و غیره
queued
صف اتوبوس و غیره
queue
صف اتوبوس و غیره
carfare
کرایه اتوبوس
bus stops
ایستگاه اتوبوس
I went by bus.
من با اتوبوس رفتم.
I drove the bus.
من اتوبوس را راندم.
to go by bus
با اتوبوس رفتن
bus stop
ایستگاه اتوبوس
to ride on the bus
با اتوبوس رفتن
queueing
صف اتوبوس و غیره
body
اطاق اتوبوس
bodies
اطاق اتوبوس
leaps
جستن دویدن
cursorial
مستعد دویدن
on the go
<idiom>
مشغول دویدن
run for it
<idiom>
به ضرب دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
jogged
اهسته دویدن
footrace
مسابقه دویدن
outrunning
در دویدن جلوافتادن
outruns
در دویدن جلوافتادن
jogging
اهسته دویدن
roil
دنبال هم دویدن
jogs
اهسته دویدن
to bolt
با سرعت دویدن
scuttling
بسرعت دویدن
jog
اهسته دویدن
outrun
در دویدن جلوافتادن
scuttles
بسرعت دویدن
tracks
مسابقه دویدن
re-ran
دوباره دویدن
re-run
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
re-runs
دوباره دویدن
runout
محوطه دویدن
tracked
مسابقه دویدن
track
مسابقه دویدن
scuttle
بسرعت دویدن
trig
تر وتمیز دویدن
winder
دویدن سریع
running with the ball
با توپ دویدن
leaped
جستن دویدن
leap
جستن دویدن
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
You can take the bus.
شا میتوانید با اتوبوس بروید.
Where is the bus stop?
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
communication cord
کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
lacrosse
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
base running
دویدن بسوی پایگاه
To interrupt someone. To butt in.
تو حرف کسی دویدن
circles
دویدن در مسیر منحنی
circling
دویدن در مسیر منحنی
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
long wind
طاقت زیاد دویدن
circled
دویدن در مسیر منحنی
circle
دویدن در مسیر منحنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com