Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English
Persian
spare
برای یدکی نگاه داشتن
spared
برای یدکی نگاه داشتن
Other Matches
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
hold over
برای اینده نگاه داشتن
cellarage
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep any one waiting
نگاه داشتن
stopping
نگاه داشتن
stops
نگاه داشتن
to keep in
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
to lay fast
نگاه داشتن
hold
نگاه داشتن
stop
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
tackled
نگاه داشتن
tackle
نگاه داشتن
tackles
نگاه داشتن
tackling
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
stopped
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
to give support to
نگاه داشتن
to hang up
نگاه داشتن
refrain
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
retains
نگاه داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
preservatize
نگاه داشتن
holds
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
to lock out
نگاه داشتن
stayed
نگاه داشتن
stay
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
wedges
باگوه نگاه داشتن
stunts
کوتاه نگاه داشتن
stunting
کوتاه نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
to keep at bay
معطل نگاه داشتن
stunt
کوتاه نگاه داشتن
wedging
باگوه نگاه داشتن
commemorated
بیادگار نگاه داشتن
wedge
باگوه نگاه داشتن
wedged
باگوه نگاه داشتن
freeze
ثابت نگاه داشتن
enwomb
در رحم نگاه داشتن
commemorate
بیادگار نگاه داشتن
freezes
ثابت نگاه داشتن
on ice
<idiom>
دور نگاه داشتن
commemorates
بیادگار نگاه داشتن
to behave oneself
ادب نگاه داشتن
to keep down
پایین نگاه داشتن
to keep in
روشن نگاه داشتن
to keep on
پیوسته نگاه داشتن
to keep on
روشن نگاه داشتن
to keep on file
درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling
کارهارادرجریان نگاه داشتن
impark
در محوطه نگاه داشتن
commemorating
بیادگار نگاه داشتن
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
keep on
بازهم نگاه داشتن
inshrine
با حرمت نگاه داشتن
inurn
در فرف نگاه داشتن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
to keep away
دور نگاه داشتن
shrouded
در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud
در زیرحجاب نگاه داشتن
journalize
دفترروزانه نگاه داشتن
hides
مخفی نگاه داشتن
hold down
مطیع نگاه داشتن
hide
مخفی نگاه داشتن
to hold in trust
بطورامانت نگاه داشتن
to hush up
ساکت نگاه داشتن
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
smothers
در دل نگاه داشتن خفه شدن
to time a race
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothering
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smother
در دل نگاه داشتن خفه شدن
pawl
باگیره یاعایق نگاه داشتن
to rein up
جلو اسب را نگاه داشتن
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
Keep somebody at bay
<idiom>
[کسی را دور نگاه داشتن]
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
spare
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
commemorating
نگاه داشتن جشن گرفتن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorates
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorate
نگاه داشتن جشن گرفتن
keep something at bay
<idiom>
[چیزی را دور نگاه داشتن]
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
to keep on
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
enchain
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
fish globe
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
memorialize
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms
تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to save ones face
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guards
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
to nick a horse's tail
بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
commits
اعزام داشتن برای
commit
اعزام داشتن برای
committed
اعزام داشتن برای
get to
<idiom>
توانایی داشتن برای
committing
اعزام داشتن برای
to fear
[for]
ترس داشتن
[بخاطر یا برای]
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
to have connections
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
stand (someone) in good stead
<idiom>
سود زیاد برای شخص داشتن
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to have the kindness to help s
لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
ineligibly
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
on easy street
<idiom>
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
ampullae niche
[طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
connects
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
Briefcase utility
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
spare
یدکی
refill
یدکی
auxiliaries
یدکی
auxiliary
یدکی
refills
یدکی
refilling
یدکی
refilled
یدکی
spared
یدکی
fail back
یدکی
extra
یدکی
secondary
یدکی
alternate
یدکی
alternated
یدکی
extra-
یدکی
alternates
یدکی
extras
یدکی
bingo field
فرودگاه یدکی
accessory equipment
وسایل یدکی
repair parts
قطعات یدکی
spareable
یدکی شدنی
hack chronometer
کرونومتر یدکی
replacement part
قطعه یدکی
accessories
لوازم یدکی
filler depot
انبار یدکی
part
قطعه یدکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
auxiliary circuit
مدار یدکی
spare parts
قطعات یدکی
stand by battery
باتری یدکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com