Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (22 milliseconds)
English
Persian
it is maleficent to
برای ....زیان اور است
Search result with all words
esquire
عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
dipstick
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
acoustic
فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
acoustic
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
wind
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
winds
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridges
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
minimum
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
fielded
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
fields
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
exception
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exceptions
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
database
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
database
ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
databases
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
databases
ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
tee
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
source
ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
indexing
نوشتن اندیس برای کتاب
stringer
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
prone
سرازیر مستعد برای انجام کار
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
bodies
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
redundancies
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancies
بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancies
بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
redundancy
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancy
بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancy
بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
anagram
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
our
برای ما
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
تقاضا برای انجام چیزی
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
تقاضا برای انجام چیزی
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
Other Matches
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
it is inimical to our plans
با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
evil
زیان
ravaged
زیان
ravages
زیان
evils
زیان
forfeiture
زیان
ravaging
زیان
disadvantages
زیان
disadvantage
زیان
disservice
زیان
injuring
زیان
lesions
زیان
ills
زیان
ill-
زیان
detrime
زیان
ill
زیان
lesion
زیان
maleficium
زیان
wash out
زیان
injure
زیان
total losses
زیان کل
injures
زیان
drawbacks
زیان
drawback
زیان
scathe
زیان
forfeited
زیان
hurts
زیان
hazarded
زیان
ravage
زیان
prejudices
زیان
phytobentos
ته- زیان
prejudice
زیان
loss
زیان
hazard
زیان
damage
زیان
forfeit
زیان
forfeiting
زیان
detriment
زیان
hurtfulness
زیان
hurt
زیان
hazards
زیان
noxiousness
زیان
forfeits
زیان
hurting
زیان
hazarding
زیان
maleficent
زیان اور
deleterious
زیان اور
loses
زیان کردن
willful misconduct
زیان عمدی
loss and gain
زیان و سود
incommodity
زیان ناراحتی
malignancy
زیان اوری
actual loss
زیان واقعی
actual total loss
کل زیان وارده
partial loss
زیان جزئی
lose
زیان کردن
dead loss
زیان ناخالص
profit and loss
سود و زیان
slaughters
به زیان فروختن
detrimental
زیان بخش
detrimental
زیان اور
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
forfeiture
زیان ضرر
perfect loss
زیان خالص
perfect loss
زیان خاص
perniciousness
زیان اوری
evils
زیان اور
windfall loss
زیان اتفاقی
disadvantageous
زیان اور
consequential loss
زیان تبعی
suffering
ابتلاء زیان
slaughter
به زیان فروختن
evil
زیان اور
slaughtered
به زیان فروختن
perfect loss
زیان مطلق
risk
احتمال زیان
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
risking
احتمال زیان
offense,etc
تهاجم زیان
noisome
زیان بخش
risked
احتمال زیان
break even
بی سود و زیان
disserviceable
زیان اور
suffered
زیان دیدن
nocuous
زیان اور
sufferings
ابتلاء زیان
capital loss
زیان سرمایه
harm
زیان ضرر
suffer
زیان دیدن
harms
زیان ضرر
smart money
پاداش زیان
malefic
زیان اور
operating loss
زیان عملیاتی
harmed
زیان ضرر
gain or loss
سود یا زیان
to sustain a loss
زیان دیدن
suicidal
زیان اور
risks
احتمال زیان
harming
زیان ضرر
to incur a loss
زیان دیدن
lost
زیان دیده
nocent
زیان رسان
sessile benthos
کف زیان برجا
to do harm
زیان رسانیدن
to suffer a loss
زیان دیدن
sessile benthos
ته زیان برجا
suffring
ابتلا زیان
vagrantbenthos
ته زیان جنبا
suffer loss
زیان دیدن
derogatory to
زیان رساننده
hazardous
زیان اور
pernicious
زیان اور
nobbeing
زیان اور
suffers
زیان دیدن
no known loss
زیان نامعلوم
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
harmfulness
زیان رسانی
indemnity
جبران زیان بخشودگی
noxiously
بطور زیان اور
pestilently
بطور زیان اور
diseconomies
عوامل زیان اور
break even
بی سود و زیان شدن
perniciously
چنانکه زیان اورد
perniciously
بطور زیان اور
loss statement
صورت سود و زیان
my losses were great
بسیار زیان دیدم
perils
بیم زیان مسئولیت
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
profit and loss account
حساب سود و زیان
peril
بیم زیان مسئولیت
indemnities
جبران زیان بخشودگی
risk
احتمال زیان یاخطر
windfall loss
زیان باد اورده
side effect
اثر زیان اور
side-effects
اثر زیان اور
side-effect
اثر زیان اور
account
وضع سود و زیان
inimically
بطور زیان اور
risked
احتمال زیان و ضرر
detrimentally
بطور زیان اور
indemnify
غرامت بیمه زیان
delayed payment penalty
زیان دیر کرد
ill-
زیان اور ببدی
risk
احتمال زیان و ضرر
malignly
بطور زیان اور
derogatory stipulation
شرط زیان اور
risked
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
destructive competition
رقابت زیان اور
ill
زیان اور ببدی
ills
زیان اور ببدی
prejudicially
بطور زیان اور
bad
مضر زیان اور
risks
احتمال زیان یاخطر
to do somebody harm
به کسی زیان رسانیدن
risks
احتمال زیان و ضرر
risking
احتمال زیان یاخطر
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
impairing
زیان رساندن معیوب کردن
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
impair
زیان رساندن معیوب کردن
coverings
تامین زیان و خسارات بیمه
marring
زیان رساندن معیوب کردن
malignant
زیان اور صدمه رسان
indemnification
تاوان پردازی جبران زیان
derogatory
زیان اور ومایه رسوایی
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
marred
زیان رساندن معیوب کردن
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
mar
زیان رساندن معیوب کردن
to one's cost
به ضرر یا زیان خود شخص
to ones cost
به ضرر یا زیان خود شخص
prejudicial
زیان رسان تبعیض امیز
obnoxious
زیان بخش نفرت انگیز
riskiness
بیم زیان عدم نزاکت
prejudicious
زیان رسان تبعیض امیز
certificate of gains or losses
سند مصدق سود و زیان فروشگاه
tortious
وابسته به شبه جرم زیان اور
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
sustain a loss
زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
wretchedly
از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
nominal partner
شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com