English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
lateral dominance برتری جانبی
laterality برتری جانبی
Other Matches
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
bells and whistles خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
sidelap بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
peripheral مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
adverse reaction عوارض جانبی [اثر جانبی]
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
Majesty برتری
profit برتری
profited برتری
Excellency برتری
priorities برتری
Excellencies برتری
paramountey برتری
Majesties برتری
momentum برتری
paramountcy برتری
priority برتری
powers برتری
powering برتری
preferences برتری
preference برتری
transcendence or cy برتری
precedence برتری
sinistrality چپ برتری
unidextrality یک سو برتری
primacy برتری
vantage برتری
privilege برتری
preemimence برتری
advantage برتری
trancscendent برتری
predomination برتری
pre eminence برتری
excellence برتری
supremacy برتری
powered برتری
power برتری
profits برتری
hegemony برتری
transcendence برتری
ecellency برتری
preponderance برتری
superiority برتری
beat out برتری
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
outclass برتری داشتن بر
excel برتری داشتن بر
excelled برتری داشتن بر
outclassed برتری داشتن بر
preminence برتری علو
ascendance تفوق برتری
excelling برتری داشتن بر
absolute advantage برتری مطلق
outclasses برتری داشتن بر
outclassing برتری داشتن بر
cerebral dominance سو برتری نیمکره مخ
handedness دست برتری
comparative advantage برتری نسبی
dextrality راست برتری
ocular dominance چشم برتری
hemispherical dominance برتری نیمکره
eye dominance چشم برتری
fire superiority برتری اتش
excels برتری داشتن بر
overrides برتری جستن بر
outvie برتری جستن از
overmaster برتری یافتن بر
overrode برتری جستن بر
override برتری جستن بر
transcends برتری یافتن
transcending برتری یافتن
overtop برتری جستن از
transcend برتری یافتن
outreach برتری یافتن
mixed cerebral dominance برتری نامتمایز مخ
maritime lien برتری دریایی
overridden برتری جستن بر
antecede برتری جستن
prominence پیشامدگی برتری
headship بزرگی برتری
superiority برتری قوا
headships بزرگی برتری
predominancy برتری علو
predominance برتری علو
manual dominance دست برتری
transcended برتری یافتن
distinctions برتری ترجیح
influences برتری تفوق
one up <idiom> برتری داشتن
influencing برتری تفوق
supremacists برتری گرای
supremacist برتری گرای
influenced برتری تفوق
influence برتری تفوق
head starts فرصت برتری
to have the pull of برتری داشتن بر
best برتری جستن
distinction برتری ترجیح
head start فرصت برتری
humdingers دارای برتری فاحش
saliency جلو امدگی برتری
salience جلو امدگی برتری
humdinger دارای برتری فاحش
rate of time preference نرخ برتری زمانی
manoptoscope برتری سنج بینایی
right handedness دست راست برتری
pull برتری جزئی و مختصر
pulls برتری جزئی و مختصر
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
anti air ضد برتری هوایی دشمن
upper hand برتری دست بالا
outdistanced غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistance غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outguess در حدس و گمان برتری داشتن بر
teutonism عقیده برتری نژادی المان
outdistances غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
outdistancing غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom> باحقارت واحساس برتری نگریستن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
vantage ground زمین دارای برتری اتش و دید
set up جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
spillover effect اثر جانبی
accessory جانبی
by-effect اثر جانبی
byeffect اثر جانبی
adverse reaction اثر جانبی
sidelong جانبی
fall-out [side effect] اثر جانبی
secondary effect اثر جانبی
contour line خط جانبی
bilateral دو جانبی
lateral جانبی
laterad جانبی
lateral dispersion پراکندگی جانبی
lateral shifts تغییرات جانبی
lateral pressure فشار جانبی
lateral fissure شیار جانبی
spillover effect نتیجه جانبی
ancillary equipment وسیله جانبی
side effects آثار جانبی
adverse reaction نتیجه جانبی
by-effect نتیجه جانبی
byeffect نتیجه جانبی
lateral load بار جانبی
ancillary equipment تجهیزات جانبی
lateral inversion معکوس جانبی
fall-out [side effect] نتیجه جانبی
secondary effect نتیجه جانبی
secondary effects آثار جانبی
lateral control کنترل جانبی
input/output وسیله جانبی
i/o وسیله جانبی
adverse reactions اثرهای جانبی
flank speed سرعت جانبی
cross wind باد جانبی
by-effects اثرهای جانبی
byeffects اثرهای جانبی
secondary effects اثرهای جانبی
end gable نمای جانبی
side effects اثرهای جانبی
dorsolateral پشتی و جانبی
device وسیله جانبی
side-effects نتیجه جانبی
devices وسیله جانبی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
byeffects آثار جانبی
lateral buckling کمانکش جانبی
by-effects آثار جانبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com