Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
pull	برتری جزئی و مختصر
pulls	برتری جزئی و مختصر
Other Matches
retail bin	انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
precise	مختصر کردن مختصر
combat resolution	تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
unidextrality	یک سو برتری
primacy	برتری
supremacy	برتری
privilege	برتری
transcendence or cy	برتری
preponderance	برتری
superiority	برتری
preemimence	برتری
paramountey	برتری
ecellency	برتری
Excellency	برتری
Excellencies	برتری
paramountcy	برتری
transcendence	برتری
pre eminence	برتری
precedence	برتری
predomination	برتری
advantage	برتری
vantage	برتری
trancscendent	برتری
hegemony	برتری
excellence	برتری
powering	برتری
powered	برتری
priority	برتری
power	برتری
priorities	برتری
sinistrality	چپ برتری
preference	برتری
preferences	برتری
powers	برتری
profits	برتری
momentum	برتری
profit	برتری
beat out	برتری
profited	برتری
Majesty	برتری
Majesties	برتری
distinctions	برتری ترجیح
overtop	برتری جستن از
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
comparative advantage	برتری نسبی
supremacists	برتری گرای
antecede	برتری جستن
excelling	برتری داشتن بر
dextrality	راست برتری
transcend	برتری یافتن
transcends	برتری یافتن
preminence	برتری علو
transcending	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
supremacist	برتری گرای
outvie	برتری جستن از
overmaster	برتری یافتن بر
ascendance	تفوق برتری
to have the pull of	برتری داشتن بر
absolute advantage	برتری مطلق
excels	برتری داشتن بر
excel	برتری داشتن بر
overridden	برتری جستن بر
override	برتری جستن بر
overrides	برتری جستن بر
overrode	برتری جستن بر
cerebral dominance	سو برتری نیمکره مخ
head start	فرصت برتری
head starts	فرصت برتری
excelled	برتری داشتن بر
outreach	برتری یافتن
eye dominance	چشم برتری
prominence	پیشامدگی برتری
outclassing	برتری داشتن بر
outclasses	برتری داشتن بر
best	برتری جستن
influencing	برتری تفوق
influences	برتری تفوق
influenced	برتری تفوق
influence	برتری تفوق
outclassed	برتری داشتن بر
outclass	برتری داشتن بر
distinction	برتری ترجیح
hemispherical dominance	برتری نیمکره
handedness	دست برتری
predominance	برتری علو
headship	بزرگی برتری
headships	بزرگی برتری
superiority	برتری قوا
manual dominance	دست برتری
maritime lien	برتری دریایی
predominancy	برتری علو
one up <idiom>	برتری داشتن
fire superiority	برتری اتش
ocular dominance	چشم برتری
lateral dominance	برتری جانبی
laterality	برتری جانبی
manoptoscope	برتری سنج بینایی
saliency	جلو امدگی برتری
rate of time preference	نرخ برتری زمانی
upper hand	برتری دست بالا
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
right handedness	دست راست برتری
humdingers	دارای برتری فاحش
humdinger	دارای برتری فاحش
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
salience	جلو امدگی برتری
succinct <adj.>	مختصر
sum	مختصر
incomprehensive	مختصر
concise <adj.>	مختصر
summaries	مختصر
short <adj.>	مختصر
sums	مختصر
short term	مختصر
tis	مختصر ti is
curt <adj.>	مختصر
summary	مختصر
fleeting <adj.>	مختصر
synoptic	مختصر
epitome	مختصر
partial	مختصر
short	مختصر
briefer	مختصر
briefest	مختصر
abstracted	مختصر
tersest	مختصر
terser	مختصر
terse	مختصر
viz	مختصر
shorter	مختصر
shortest	مختصر
concise	مختصر
compend	مختصر
briefed	مختصر
succinct	مختصر
abbreviated	مختصر
grammalogue	مختصر
gnomical	مختصر
abridged	مختصر
laconic	مختصر گو
laconically	مختصر گو
brief	مختصر
little	مختصر
febricula	تب مختصر
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
papalism	فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
look down on someone <idiom>	باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistance	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver	برتری مانور پیدا کردن
outdistancing	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
picayune	جزئی
trifling	جزئی
picayubnish	جزئی
portions	جزئی
portion	جزئی
fiddling	جزئی
ternal	سه جزئی
peppercorn	جزئی
peppercorns	جزئی
parcels	جزئی از یک کل
parcel	جزئی از یک کل
paltry	جزئی
imperceptible	جزئی
paultry	جزئی
nominal	جزئی
rushed	جزئی
inappreciable	جزئی
sexpartite	شش جزئی
rushing	جزئی
hexamerous	شش جزئی
small	جزئی کم
smaller	جزئی کم
smallest	جزئی کم
piddling	جزئی
remote	جزئی کم
remote	جزئی
remoter	جزئی کم
remoter	جزئی
remotest	جزئی کم
remotest	جزئی
haxamerous	شش جزئی
rush	جزئی
snatch	جزئی
adaphorous	جزئی
potty	جزئی
potties	جزئی
peddling	جزئی
inconsiderable	جزئی
two limbed	دو جزئی
triparite	سه جزئی
partial	جزئی
minute	جزئی
snatching	جزئی
negligible	جزئی
duple	دو جزئی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com