Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English
Persian
hemispherical dominance
برتری نیمکره
Search result with all words
cerebral dominance
سو برتری نیمکره مخ
Other Matches
hemisphere
نیمکره
cerebral himisphere
نیمکره مخ
hemispherectomy
نیمکره برداری
eastern hemisphere
نیمکره شرقی
western hemisphere
نیمکره غربی
soiuthern cross
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
hemi
پیشوندی است بمعنی نیم ونصف مانند hemisphereیعنی نیمکره
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
transcendence or cy
برتری
superiority
برتری
preponderance
برتری
ecellency
برتری
priority
برتری
priorities
برتری
preferences
برتری
preference
برتری
transcendence
برتری
paramountey
برتری
preemimence
برتری
predomination
برتری
pre eminence
برتری
sinistrality
چپ برتری
paramountcy
برتری
trancscendent
برتری
unidextrality
یک سو برتری
vantage
برتری
beat out
برتری
profits
برتری
powering
برتری
Majesties
برتری
powers
برتری
momentum
برتری
Excellency
برتری
Excellencies
برتری
advantage
برتری
Majesty
برتری
excellence
برتری
profit
برتری
supremacy
برتری
profited
برتری
precedence
برتری
powered
برتری
hegemony
برتری
power
برتری
privilege
برتری
primacy
برتری
predominancy
برتری علو
excels
برتری داشتن بر
excelling
برتری داشتن بر
dextrality
راست برتری
comparative advantage
برتری نسبی
influenced
برتری تفوق
influences
برتری تفوق
influencing
برتری تفوق
ascendance
تفوق برتری
excelled
برتری داشتن بر
prominence
پیشامدگی برتری
antecede
برتری جستن
to have the pull of
برتری داشتن بر
ocular dominance
چشم برتری
overtop
برتری جستن از
fire superiority
برتری اتش
influence
برتری تفوق
outreach
برتری یافتن
mixed cerebral dominance
برتری نامتمایز مخ
maritime lien
برتری دریایی
transcends
برتری یافتن
preminence
برتری علو
laterality
برتری جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
outvie
برتری جستن از
manual dominance
دست برتری
handedness
دست برتری
overmaster
برتری یافتن بر
eye dominance
چشم برتری
absolute advantage
برتری مطلق
superiority
برتری قوا
head start
فرصت برتری
head starts
فرصت برتری
supremacist
برتری گرای
headships
بزرگی برتری
headship
بزرگی برتری
predominance
برتری علو
supremacists
برتری گرای
overridden
برتری جستن بر
one up
<idiom>
برتری داشتن
overrode
برتری جستن بر
overrides
برتری جستن بر
override
برتری جستن بر
outclass
برتری داشتن بر
transcending
برتری یافتن
transcend
برتری یافتن
transcended
برتری یافتن
outclassing
برتری داشتن بر
outclasses
برتری داشتن بر
distinction
برتری ترجیح
best
برتری جستن
outclassed
برتری داشتن بر
excel
برتری داشتن بر
distinctions
برتری ترجیح
to gain a over
برتری یاتفوق جستن بر
upper hand
برتری دست بالا
humdingers
دارای برتری فاحش
rate of time preference
نرخ برتری زمانی
saliency
جلو امدگی برتری
pulls
برتری جزئی و مختصر
salience
جلو امدگی برتری
right handedness
دست راست برتری
pull
برتری جزئی و مختصر
manoptoscope
برتری سنج بینایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
humdinger
دارای برتری فاحش
outdistancing
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone
<idiom>
باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistance
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outguess
در حدس و گمان برتری داشتن بر
teutonism
عقیده برتری نژادی المان
outdistanced
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
sovereignty
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
papalism
فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
vantage ground
زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up
جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prefers
ترجیح دادن برتری دادن
preferring
ترجیح دادن برتری دادن
prefer
ترجیح دادن برتری دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com