English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
alto relievo برجسته بلند
Other Matches
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
salience نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
convex برجسته
mainline برجسته
relief emboss برجسته
cordon bleu برجسته
pre eminent برجسته
prosilient برجسته
strikingly برجسته
prominent برجسته
distinguished برجسته
mainlined برجسته
torose برجسته
crowned برجسته
salient برجسته
illustrated برجسته
ridged برجسته
staring برجسته
starring برجسته
masterwork برجسته
of d. برجسته
pre-eminent برجسته
striking برجسته
rilievo برجسته
outstandingly برجسته
stereometric برجسته
conspicuous برجسته
laureate برجسته
kenspeckle برجسته
raised برجسته
noted برجسته
predominant برجسته
in relief برجسته
illustrous برجسته
overriding برجسته
outstanding برجسته
prime برجسته
primed برجسته
eminent برجسته
relievo برجسته
illustrious برجسته
par excellence برجسته
mainlines برجسته
stereometric خط برجسته
dominant برجسته
primes برجسته
mainlining برجسته
illustriously برجسته وار
signalize برجسته کردن
notbility شخص برجسته
in relief بطور برجسته
cordon bleu آدم برجسته
feat کار برجسته
raised figure طرح برجسته
feats کار برجسته
laureatel شاعر برجسته
magnific معروف برجسته
mezzo rillievo نیم برجسته
distinguished برجسته مهم
tyupical نوبهای برجسته
stereoscopics برجسته نمایی
relief emboss نقشه برجسته
stereoscopic برجسته بین
relief map نقشه برجسته
stereoscopic برجسته بینی
relievo برجسته کاری
saleint برجسته چشمگیر
stand out برجسته عالی
stand out برجسته بودن
saleintiant برجسته چشمگیر
smatt برجسته زیرکانه
salient pole قطب برجسته
stucco relief گچبریهای برجسته
raised shoulder شانه برجسته
projection welding جوش برجسته
premiers هنرپیشه برجسته
topographic map نقشه برجسته
premier هنرپیشه برجسته
eminently بطور برجسته
to stand out برجسته بودن
contour نقشه برجسته
palmy برجسته کامیاب
milestones مرحله برجسته
milestone مرحله برجسته
to put forward برجسته نمودارکردن
to make one's mark برجسته شدن
piece de resistance فقره برجسته
signally بطور برجسته
high relief نقوش برجسته
humdingers تفوق برجسته
poet laureate شاعر برجسته
projects برجسته بودن
predominantly بطور برجسته
aegicrane آذین برجسته سر
personage شخص برجسته
personages شخص برجسته
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
bas relif نقش کم برجسته
basso relief برجسته کوتاه
projected برجسته بودن
project برجسته بودن
acrography گچ کاری برجسته
bas relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
humdinger تفوق برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
premiered هنرپیشه برجسته
affigy تصویر برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
anaglyph تزئینات برجسته
bas-relief برجسته کاری
bas relif نقوش برجسته
bas-reliefs نقش کم برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
anaglyph حجاری برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
effigies تصویر برجسته
effigy تصویر برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
fash butt welding جوش برجسته
bossed ارباب برجسته
relief برجسته کاری
boss ارباب برجسته
front face سطح برجسته
topography برجسته نگاری
half relief نیم برجسته
mezzo relief نیم برجسته
swells برجسته شیک
swelled برجسته شیک
aegicranium آذین برجسته سر
swell برجسته شیک
bosses ارباب برجسته
embossed alphabet الفبای برجسته
premieres هنرپیشه برجسته
contour map نقشه برجسته
relief حجاری برجسته
drop shadow سایه برجسته
egregious برجسته نمایان
leading عمده برجسته
emboss برجسته کردن
embossed برجسته شده
bossing ارباب برجسته
inconspicuous غیر برجسته کمرنگ
bigger ستبر ادم برجسته
big ستبر ادم برجسته
landmarks واقعه برجسته راهنما
relief map نقشه برجسته نما
snarling بغرنجی برجسته کردن
biggest ستبر ادم برجسته
oner شخص یا چیز برجسته
noticeable قابل ملاحضه برجسته
raised type حروف برجسته برای
bank قسمت برجسته سر پیچ
convex fillet weld جوش نواری برجسته
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
low relief نقش نیم برجسته
living picture نمایش یاتصویر برجسته
snarl بغرنجی برجسته کردن
embossing die حدیده برجسته کاری
snarled بغرنجی برجسته کردن
snarls بغرنجی برجسته کردن
goffer مجعدکردن برجسته کردن
high light نکات برجسته یا جالب
illustriously بطور برجسته مشهورانه
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
bigwigs شخص مهم و برجسته
bigwig شخص مهم و برجسته
perspective spatial model مدل برجسته بینی
stereoscope دستگاه برجسته بین
brocade پارچه ابریشمی گل برجسته
person of f. شخص برجسته یا با نفوذ
papillary lines خطهای برجسته انگشتها
blebby برجسته یاحباب دار
bold faced type حروف سیاه برجسته
bosomed دارای سینه برجسته
bosomy دارای پستان برجسته
banks قسمت برجسته سر پیچ
high relief نقش تمام برجسته
landmark واقعه برجسته راهنما
stereoscopy سیستم برجسته بینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com