Dictiornary-Farsi | برجسته کامیاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
palmy	برجسته کامیاب


Other Matches

alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
prosperous	کامیاب
successful	کامیاب
throve	کامیاب شد
succeeder	کامیاب
speed	کامیاب بودن
speeding	کامیاب بودن
speeds	کامیاب بودن
succeed	کامیاب شدن
to miss fire	کامیاب نشدن
towardly	کامیاب نرم
succeeds	کامیاب شدن
succeeded	کامیاب شدن
to come through	کامیاب شدن
to pull through	کامیاب شدن
he had no success	کامیاب یاموفق نشد
to make a hand of anything	درکاری کامیاب شدن
to get away with	درهرکوششی کامیاب شدن
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
thrive	رونق یافتن کامیاب شدن
to make one's	در کار خود کامیاب شدن
prospering	کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers	کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered	کامیاب شدن پیشرفت کردن
thrived	رونق یافتن کامیاب شدن
thriving	رونق یافتن کامیاب شدن
prosper	کامیاب شدن پیشرفت کردن
thrives	رونق یافتن کامیاب شدن
god speed you	کامیاب شوید موفق باشید
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
the same shall succeed	انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
he is sanguine of success	خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
he prospered in his business	در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
to strike oil	کامیاب شدن موفق شدن
crowned	برجسته
starring	برجسته
of d.	برجسته
relief emboss	برجسته
noted	برجسته
prosilient	برجسته
raised	برجسته
laureate	برجسته
pre eminent	برجسته
dominant	برجسته
ridged	برجسته
outstandingly	برجسته
in relief	برجسته
illustrous	برجسته
eminent	برجسته
distinguished	برجسته
relievo	برجسته
kenspeckle	برجسته
illustrated	برجسته
outstanding	برجسته
rilievo	برجسته
masterwork	برجسته
convex	برجسته
cordon bleu	برجسته
illustrious	برجسته
mainlining	برجسته
prime	برجسته
torose	برجسته
primed	برجسته
primes	برجسته
mainline	برجسته
pre-eminent	برجسته
mainlined	برجسته
overriding	برجسته
mainlines	برجسته
par excellence	برجسته
striking	برجسته
conspicuous	برجسته
prominent	برجسته
stereometric	خط برجسته
salient	برجسته
stereometric	برجسته
predominant	برجسته
strikingly	برجسته
staring	برجسته
anaglyph	حجاری برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
alto relievo	برجسته بلند
acrography	گچ کاری برجسته
aegicranium	آذین برجسته سر
affigy	تصویر برجسته
in relief	بطور برجسته
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
half relief	نیم برجسته
aegicrane	آذین برجسته سر
anaglyph	تزئینات برجسته
contour map	نقشه برجسته
basso relief	برجسته کوتاه
egregious	برجسته نمایان
emboss	برجسته کردن
embossed alphabet	الفبای برجسته
bas relif	نقش کم برجسته
bas relif	نقوش برجسته
bas-relief	برجسته کاری
signalize	برجسته کردن
fash butt welding	جوش برجسته
front face	سطح برجسته
drop shadow	سایه برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
high relief	نقوش برجسته
to stand out	برجسته بودن
to put forward	برجسته نمودارکردن
to make one's mark	برجسته شدن
relief map	نقشه برجسته
relievo	برجسته کاری
stucco relief	گچبریهای برجسته
saleint	برجسته چشمگیر
saleintiant	برجسته چشمگیر
stereoscopic	برجسته بین
stereoscopic	برجسته بینی
salient pole	قطب برجسته
stand out	برجسته عالی
signally	بطور برجسته
stereoscopics	برجسته نمایی
relief emboss	نقشه برجسته
illustriously	برجسته وار
raised figure	طرح برجسته
stand out	برجسته بودن
laureatel	شاعر برجسته
magnific	معروف برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
notbility	شخص برجسته
cordon bleu	آدم برجسته
topography	برجسته نگاری
piece de resistance	فقره برجسته
tyupical	نوبهای برجسته
projection welding	جوش برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
topographic map	نقشه برجسته
smatt	برجسته زیرکانه
leading	عمده برجسته
distinguished	برجسته مهم
predominantly	بطور برجسته
poet laureate	شاعر برجسته
bas relief	برجسته کوتاه
bas relief	نقش کم برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-relief	نقش کم برجسته
bas-reliefs	برجسته کوتاه
bas-reliefs	نقش کم برجسته
premiere	هنرپیشه برجسته
premiered	هنرپیشه برجسته
premieres	هنرپیشه برجسته
premiering	هنرپیشه برجسته
humdingers	تفوق برجسته
effigies	تصویر برجسته
swells	برجسته شیک
swelled	برجسته شیک
relief	حجاری برجسته
relief	برجسته کاری
project	برجسته بودن
projects	برجسته بودن
personage	شخص برجسته
personages	شخص برجسته
projected	برجسته بودن
contour	نقشه برجسته
milestone	مرحله برجسته
milestones	مرحله برجسته
eminently	بطور برجسته
premier	هنرپیشه برجسته
feat	کار برجسته
feats	کار برجسته
swell	برجسته شیک
effigy	تصویر برجسته
bossed	ارباب برجسته
boss	ارباب برجسته
embossed	برجسته شده
humdinger	تفوق برجسته
bosses	ارباب برجسته
bossing	ارباب برجسته
brilliantly	چنانکه برجسته باشد
bank	قسمت برجسته سر پیچ
big	ستبر ادم برجسته
banks	قسمت برجسته سر پیچ
relief map	نقشه برجسته نما
convex fillet weld	جوش نواری برجسته
raised type	حروف برجسته برای
brocade	پارچه ابریشمی گل برجسته
stereometric	وابسته بترسیمات برجسته
distinguished unit citation	نشان یکان برجسته
inconspicuous	غیر برجسته کمرنگ
bell-cast	[لبه ی برجسته بام]
perspective spatial model	مدل برجسته بینی
person of f.	شخص برجسته یا با نفوذ
papillary lines	خطهای برجسته انگشتها
vectograph	عکس برجسته بینی

palmy

برجسته کامیاب