Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
stick up
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
outstand
برجستگی داشتن
Other Matches
knobbly
پر از برجستگی
bossed
برجستگی
prominence
برجستگی
noses
برجستگی
swells
برجستگی
eminence
برجستگی
swelled
برجستگی
swell
برجستگی
ness
برجستگی
notability
برجستگی
notbility
برجستگی
tuberculum
برجستگی
illustrousness
برجستگی
bosses
برجستگی
bossing
برجستگی
glands
برجستگی
apophysis
برجستگی
colliculus
برجستگی
convexity
برجستگی
boss
برجستگی
embossment
برجستگی
eminency
برجستگی
grossness
برجستگی
gland
برجستگی
illustriousness
برجستگی
prosiliency
برجستگی
saliency
برجستگی
pre eminence
برجستگی
snobs
برجستگی
salience
برجستگی
rilievo
برجستگی
snob
برجستگی
pone
برجستگی
picturesqueness
برجستگی
nose
برجستگی
remerkableness
برجستگی
prominency
برجستگی
contour line
خط برجستگی زمین
height of rise
ارتفاع برجستگی
barrel cam
برجستگی طبلی
alto relievo
برجستگی زیاد
superior colliculus
برجستگی زبرین
bossing
گلمیج برجستگی
bosses
گلمیج برجستگی
bossed
گلمیج برجستگی
boss
گلمیج برجستگی
bossy
دارای برجستگی
tuberculation
برجستگی یازگیل
thread
شیار برجستگی
inferior colliculus
برجستگی زیرین
high relief
برجستگی زیاد
threads
شیار برجستگی
bossiness
دارای برجستگی
tubercle
برجستگی روی استخوان
relieves
تغییر پست دادن برجستگی
relieving
تغییر پست دادن برجستگی
acromphalus
برجستگی و زائدهء غیرطبیعی ناف
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
relieve
تغییر پست دادن برجستگی
crank cheek
برجستگی گونههای میل لنگ
curbed
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbing
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curb
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
lands
برجستگی شیار خانها ریلهای راهنما
teethridge
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
tuber
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
tubers
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
blisters
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blister
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
blistered
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
trippet
زبانه یا برجستگی چرخ که درفواصل معین بچرخ دیگرمیخورد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
surfer's knot
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
crow steps
لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
crown-steps
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
codpiece
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
esker
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
swells
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
relieve
داشتن
relieves
داشتن
redolence
بو داشتن
to go hot
تب داشتن
lack
کم داشتن
possess
داشتن
lacked
کم داشتن
lacks
کم داشتن
doubted
شک داشتن
possesses
داشتن
possessing
داشتن
to hold a meeting
داشتن
relieving
داشتن
own
داشتن
bears
داشتن
to have possession of
داشتن
to possess
داشتن
doubts
شک داشتن
to have
داشتن
have
داشتن
lackvt
کم داشتن
monogyny
داشتن یک زن
having
داشتن
bears
در بر داشتن
doubting
شک داشتن
to be feverish
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
bear
داشتن
bear
در بر داشتن
doubt
شک داشتن
intercommon
داشتن
owned
داشتن
to hold
داشتن
owning
داشتن
wanted
کم داشتن
want
کم داشتن
owns
داشتن
retaining
نگاه داشتن
tolerate
طاقت داشتن
varies
فرق داشتن
to be thirsty
اشتیاق داشتن
minds
تصمیم داشتن
tolerated
طاقت داشتن
imply
دلالت داشتن
liked
دوست داشتن
implies
دلالت داشتن
like
دوست داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
may
امکان داشتن
playact
رفتارمتظاهر داشتن
minds
در نظر داشتن
scooted
سرعت داشتن
scooting
سرعت داشتن
scoots
سرعت داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
outclassed
برتری داشتن بر
mind
تصمیم داشتن
outclass
برتری داشتن بر
vibrates
ارتعاش داشتن
values
گرامی داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
value
گرامی داشتن
mediately
با داشتن وسیله
minding
در نظر داشتن
pay respect to
توجه داشتن به
pass a resolution
مقرر داشتن
mind
در نظر داشتن
abominate
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominating
تنفر داشتن
hear
خبر داشتن
hears
خبر داشتن
likes
دوست داشتن
vary
فرق داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com