Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English
Persian
airborne beacon
برج مراقبت هوابرد
Other Matches
airborne
هوابرد
antiaircraft
ضد هوابرد
airborne vehicle
وسیله هوابرد
airborne battlefield
عملیات هوابرد
airborne lift
بار هوابرد
airborne lift
تناژیکان هوابرد
antiairborne minefield
میدان مین ضد هوابرد
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
airborne sensor
رادار مراقبتی هوابرد
airborne battlefield
میدان رزم هوابرد
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
airborne radiation thermometer
میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne intercept equipment
وسایل استراق سمع هوابرد
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
airborne alert
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
counter surveillance
ضد مراقبت
vigilance
مراقبت
ovservation
مراقبت
espial
مراقبت
surveillance
مراقبت
watchful
مراقبت
unattended
بی مراقبت
eyesight
مراقبت
watchfulness
مراقبت
care
مراقبت
tendance
مراقبت
cared
مراقبت
cares
مراقبت
listening watch
مراقبت به گوش
animadversion
مراقبت مشاهده
see to it
مراقبت کردن
sea surveillance
مراقبت دریایی
residential care
مراقبت پناهگاهی
watch tower
برج مراقبت
helical scanning
مراقبت مارپیچی
ground surveillance
مراقبت زمینی
due care
مراقبت کافی
control towers
برج مراقبت
combat surveillance
مراقبت رزمی
to see to it
مراقبت کردن
care of supplies
مراقبت اماد
air surveillance
مراقبت هوایی
area monitoring
مراقبت منطقهای
day care
مراقبت در روز
to see after
مراقبت کردن
air search
مراقبت هوایی
watching
مراقبت کردن
to llok
مراقبت کردن
watched
مراقبت کردن
insuring
مراقبت کردن در
watch
مراقبت کردن
ensure
مراقبت کردن در
ensured
مراقبت کردن در
ensures
مراقبت کردن در
ensuring
مراقبت کردن در
watches
مراقبت کردن
insures
مراقبت کردن در
watchtower
برج مراقبت
watchtowers
برج مراقبت
Medicare
مراقبت پزشکی
acoustical surveillance
مراقبت صوتی
surveillant
مراقبت کننده دیدبان
lookout
مراقبت عمل پاییدن
radar beacon
برج مراقبت رادار
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
maintained
به خوبی مراقبت شده
maintains
به خوبی مراقبت شده
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
sector of search
منطقه مراقبت رادار
stake-out
محل تحت مراقبت
stake-outs
محل تحت مراقبت
care
محافظت کردن مراقبت
cared
محافظت کردن مراقبت
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
cares
محافظت کردن مراقبت
to ensure something
مراقبت کردن در
[چیزی]
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
lookouts
مراقبت عمل پاییدن
harbor control tower
برج مراقبت بندر
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
area monitoring
مراقبت کردن از منطقه
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
search
مراقبت کردن از زمین
searched
مراقبت کردن از زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
searchingly
مراقبت کردن از زمین
vigilance
مراقبت به گوش بودن
overwatch
مراقبت از حرکت بااتش
air beacon
برج مراقبت پایگاه
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
maintain
به خوبی مراقبت شده
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
up to someone to do something
<idiom>
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
aspect
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspects
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
unattended ground sensor
رادار مراقبت زمینی خودکار
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
turn over
<idiom>
به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
snow under
<idiom>
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
see that he does it
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
spiral scanning
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
overwatch
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
zmarker beacon
برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
fan marker
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
Creches
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
vigils
گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
radar scan
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
vigil
گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
watched
مراقبت کردن موافبت کردن
watches
مراقبت کردن موافبت کردن
watching
مراقبت کردن موافبت کردن
watch
مراقبت کردن موافبت کردن
beacons
برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon
برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
beacon flight
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com