English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
Other Matches
illegally برخلاف قانون و مقررات
To be observant of the regulations . ملاحظه مقررات را کردن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hunted شکار کردن
hunt شکار کردن
hunts شکار کردن
predation شکار کردن
poaches دزدکی شکار کردن
snipe پاشله شکار کردن
sniped پاشله شکار کردن
snipes پاشله شکار کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
bag شکار کردن با تیر
bags شکار کردن با تیر
sniping پاشله شکار کردن
poach دزدکی شکار کردن
rabbit شکار خرگوش کردن
poached دزدکی شکار کردن
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
with برخلاف
unlike برخلاف
to the contrary برخلاف ان
athwart برخلاف
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunts اداره کردن تازیها در شکار
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
hunt اداره کردن تازیها در شکار
turtle لاک پشت شکار کردن
hunted اداره کردن تازیها در شکار
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
turtles لاک پشت شکار کردن
to my great surprise برخلاف انتظار من
the styeam برخلاف جریان اب
counterwork برخلاف کارکردن
against his grain برخلاف تمایل او
averse برخلاف میل
contrary to my expectation برخلاف انتظارمن
contrany to my expectation برخلاف انتظارمن
against one's will برخلاف میل
shoe is on the other foot <idiom> برخلاف حقیقت
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
contra indicate اشاره برخلاف داشتن
up-river برخلاف روند جریان آب
in the teeth of the wind برخلاف جهت باد
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
in the wind's eye برخلاف جهت باد
shoot زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
anticlastic [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
unconstitutional بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
heteroclite کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
chased دنبال کردن شکار کردن
chase دنبال کردن شکار کردن
chasing دنبال کردن شکار کردن
chace دنبال کردن شکار کردن
chases دنبال کردن شکار کردن
hunting شکار کردن جستجو کردن
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
precepts مقررات
regulations مقررات
regulation مقررات
arrangement مقررات
disposition مقررات
provisions مقررات
measure مقررات
precept مقررات
arrangements مقررات
requirement مقررات
by law طبق مقررات
ordinance مقررات محلی
holding نقض مقررات
disciplinary regulation مقررات انضباطی
operating instruction مقررات کار
standard specification مقررات استاندارد
infraction نقض مقررات
military doctorine مقررات نظامی
mounting instruction مقررات نصب
laws of the game مقررات مسابقه
control measures مقررات کنترلی
by rule طبق مقررات
instruction for assembly مقررات نصب
trancscendent ماورای مقررات
ordinances مقررات محلی
army regulation مقررات ارتشی
The regulations in force . مقررات جاری
government regulation مقررات دولتی
tariff regulations مقررات تعرفه بندی
illicit نا مشروع مخالف مقررات
instituted اصل قانونی مقررات
officialism رسمیت مقررات اداری
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
red tape مقررات دست و پاگیر
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
manual مقررات کتاب راهنما
instituting اصل قانونی مقررات
institute اصل قانونی مقررات
institutes اصل قانونی مقررات
lodge-books کتاب مقررات معماری
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
in duly substantiated cases در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason در موارد طبق مقررات اثبات شده
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
regulation نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
curfew مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
curfews مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
There is an outcry against these regulations. همه از این مقررات فریادشان بلند است
prodify تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
inspector داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
expedite rule مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
marquis queensberry rules مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
venery شکار
hank شکار
gameless بی شکار
hunted شکار
quarrying شکار
hunting شکار
quarries شکار
quarry شکار
gamey پر از شکار
hanks شکار
chevy شکار
prey شکار
ravin شکار
predatin شکار
chasing شکار
chases شکار
chased شکار
chase شکار
hunts شکار
hunt شکار
game شکار
chace شکار
shanking شکار کوسه
huntsmen شکار باز
predatory habit خوی شکار
game law قانون شکار
victim دستخوش شکار
fair game شکار قانونی
victims دستخوش شکار
fair game شکار مجاز
shooting شکار باتفنگ
hunters اسب شکار
poniter نوعی سگ شکار ی
whaling شکار نهنگ
quarries لاشه شکار
quarry شکار موردنظر
gamy پراز شکار
quarrying شکار موردنظر
hunting district شکار گاه
hunting ground شکار گاه
game سرگرمی شکار
game keep پاسبان شکار
hunter اسب شکار
hank طعمه شکار
hanks طعمه شکار
shotgunner شکار با تفنگ
quarrying لاشه شکار
fowling شکار پرنده
quarries شکار موردنظر
quarry لاشه شکار
shootings شکار باتفنگ
gunning شکار با تفنگ
king hunt شاه شکار
blood sport کشتن شکار
falconry شکار با شاهین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com