Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
Euclidean vector
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
Other Matches
euclidean
اقلیدسی
eucleadian space
فضای اقلیدسی
Euclidean space
فضای اقلیدسی
[ریاضی]
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
dope vector
بردار
vector
بردار
equivocatory
اب بردار
vectors
بردار
arrows
بردار
arrow
بردار
resultant
بردار
forfoitable
جریمه بردار
harvestman
خرمن بردار
interrupt vector
بردار وقفه
land surveyor
نقشه بردار
lift vector
بردار برا
lifter
وزنه بردار
light vector
بردار نور
liner velocity
بردار سرعت
magnetic vector
بردار مغناطیسی
flux of a vector
شاره بردار
finable
جریمه بردار
damageable
غرامت بردار
disciplinable
نظم بردار
discountable
تخفیف بردار
dutiable
گمرک بردار
subsumption
فرمان بردار
weight lifter
وزنه بردار
exponible
توضیح بردار
field vector
بردار میدان
wave vector
بردار موج
voltage vector
بردار ولتاژ
rateable
نرخ بردار
normal vector
بردار عمود
radius vector
بردار شعاعی
normal vector
بردار قائم
numerale
شماره بردار
participable
شرکت بردار
patchable
وصله بردار
poynting's vector
بردار پوینتینگ
stainable
زنگ بردار
state vector
بردار حلات
vectorial
حامل بردار
treatable
تعلیم بردار
treader
گام بردار
polar vector
بردار قطبی
topographer
نقشه بردار
tollable
باج بردار
mouldable
قالب بردار
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
customable
گمرک بردار
active
تنزل بردار
submission
فرمان بردار
postponement
فرمان بردار
hypotaxis
فرمان بردار
fraudulent
کلاه بردار
ascribe
رونویس بردار
ascribed
رونویس بردار
ascribes
رونویس بردار
ascribing
رونویس بردار
vector
حامل بردار
photographers
عکس بردار
vectors
حامل بردار
suborder
فرمان بردار
subordination
فرمان بردار
photographer
عکس بردار
component
مولفه بردار
components
مولفه بردار
taxable
مالیات بردار
velocities
بردار سرعت
velocity
بردار سرعت
sampler
نمونه بردار
samplers
نمونه بردار
force
بردار نیرو
forces
بردار نیرو
forcing
بردار نیرو
swindler
کلاه بردار
swindlers
کلاه بردار
curl
حلقه بردار
crucifer
صلیب بردار
axial vector
بردار محوری
benefic
بهره بردار
bilable
ضمانت بردار
burgers vector
بردار برگرز
circulation of a vector
چرخه بردار
code vector
بردار رمز
ratable
نرخ بردار
cross bearer
صلیب بردار
surveyor
نقشه بردار
curled
حلقه بردار
surveyors
نقشه بردار
curls
حلقه بردار
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
Come off it !Get along-with you.
بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her.
دست از سر دخترک بردار
velocity
بردار سرعت
[فیزیک]
Y coordinate
مختصات بردار عمودی
y axis
بردار عمودی گراف
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
شوخی بردار نیست
position
بردار مکان
[ریاضی]
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
basis vector
بردار پایه
[ریاضی]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
magnetization vector
بردار مغناطیس کنندگی
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
rodman
کمک نقشه بردار
beneficiary
بهره بردار ذیحق
magnetic vector potential
پتانسیل بردار مغناطیسی
magnetic field vector
بردار میدان مغناطیسی
vector psychology
روانشناسی بردار نگر
cracky
ترک بردار زودشکن
X coordinate
مختصات بردار افقی
x axis
بردار افقی گراف
core barrel
لوله نمونه بردار
core drill
مته نمونه بردار
docile
تعلیم بردار مطیع
dope vector
بردار خصیصه نما
freestone
سنگ تراش بردار
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
crooks
ادم قلابی کلاه بردار
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
Take it as a souvenir!
این را به عنوان سوغاتی بردار!
crooking
ادم قلابی کلاه بردار
z axis
بردار عمق در گراف سه بعدی
make weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
None of your tricks.
دست ازحقه بازی بردار
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
make-weight
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights
سر وزن رسیدن وزنه بردار
crook
ادم قلابی کلاه بردار
Stop your little games (tricks).
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper.
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
included angle
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y
مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop.
اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer
محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer
چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable
قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com