English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
English Persian
state vector بردار حلات
Other Matches
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
dope vector بردار
vector بردار
vectors بردار
arrows بردار
equivocatory اب بردار
arrow بردار
resultant بردار
forfoitable جریمه بردار
harvestman خرمن بردار
interrupt vector بردار وقفه
land surveyor نقشه بردار
weight lifter وزنه بردار
wave vector بردار موج
voltage vector بردار ولتاژ
vectorial حامل بردار
flux of a vector شاره بردار
cross bearer صلیب بردار
field vector بردار میدان
crucifer صلیب بردار
customable گمرک بردار
damageable غرامت بردار
disciplinable نظم بردار
discountable تخفیف بردار
finable جریمه بردار
dutiable گمرک بردار
lift vector بردار برا
exponible توضیح بردار
treatable تعلیم بردار
treader گام بردار
liner velocity بردار سرعت
magnetic vector بردار مغناطیسی
subsumption فرمان بردار
mouldable قالب بردار
normal vector بردار عمود
normal vector بردار قائم
polar vector بردار قطبی
patchable وصله بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
radius vector بردار شعاعی
topographer نقشه بردار
lifter وزنه بردار
numerale شماره بردار
light vector بردار نور
tollable باج بردار
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
stainable زنگ بردار
rateable نرخ بردار
ratable نرخ بردار
participable شرکت بردار
active تنزل بردار
subordination فرمان بردار
suborder فرمان بردار
submission فرمان بردار
postponement فرمان بردار
fraudulent کلاه بردار
hypotaxis فرمان بردار
ascribe رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
ascribes رونویس بردار
ascribing رونویس بردار
photographers عکس بردار
photographer عکس بردار
swindlers کلاه بردار
component مولفه بردار
components مولفه بردار
taxable مالیات بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
force بردار نیرو
forces بردار نیرو
forcing بردار نیرو
swindler کلاه بردار
vector حامل بردار
vectors حامل بردار
burgers vector بردار برگرز
surveyors نقشه بردار
surveyor نقشه بردار
bilable ضمانت بردار
benefic بهره بردار
circulation of a vector چرخه بردار
curls حلقه بردار
code vector بردار رمز
curled حلقه بردار
curl حلقه بردار
axial vector بردار محوری
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
Y coordinate مختصات بردار عمودی
y axis بردار عمودی گراف
velocity بردار سرعت [فیزیک]
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
position vector بردار مکان [ریاضی]
basis vector بردار پایه [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
position بردار مکان [ریاضی]
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
X coordinate مختصات بردار افقی
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
docile تعلیم بردار مطیع
beneficiary بهره بردار ذیحق
rodman کمک نقشه بردار
beneficiaries بهره بردار ذیحق
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
core drill مته نمونه بردار
x axis بردار افقی گراف
core barrel لوله نمونه بردار
vector psychology روانشناسی بردار نگر
cracky ترک بردار زودشکن
dope vector بردار خصیصه نما
he was proof against harm اسیب بردار نبود
freestone سنگ تراش بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
crooking ادم قلابی کلاه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com