English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
dope vector بردار خصیصه نما
Other Matches
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
features خصیصه
traits خصیصه
trait خصیصه
featuring خصیصه
featured خصیصه
feature خصیصه
featured خصیصه خصوصیات
featuring خصیصه خصوصیات
options خصیصه اختیاری
features خصیصه خصوصیات
standard feature خصیصه متعارف
optional feature خصیصه اختیاری
program specification خصیصه برنامه
idiosyncrasies خصیصه فردی
idiosyncrasy خصیصه فردی
flair استعداد خصیصه
feature extraction استخراج خصیصه
dope vector خصیصه نما
option خصیصه اختیاری
feature خصیصه خصوصیات
arrows بردار
resultant بردار
vectors بردار
vector بردار
arrow بردار
dope vector بردار
equivocatory اب بردار
submission فرمان بردار
participable شرکت بردار
normal vector بردار قائم
numerale شماره بردار
exponible توضیح بردار
patchable وصله بردار
normal vector بردار عمود
subordination فرمان بردار
dutiable گمرک بردار
suborder فرمان بردار
field vector بردار میدان
finable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
forfoitable جریمه بردار
harvestman خرمن بردار
land surveyor نقشه بردار
lift vector بردار برا
lifter وزنه بردار
light vector بردار نور
liner velocity بردار سرعت
magnetic vector بردار مغناطیسی
mouldable قالب بردار
interrupt vector بردار وقفه
polar vector بردار قطبی
state vector بردار حالت
tollable باج بردار
topographer نقشه بردار
subsumption فرمان بردار
weight lifter وزنه بردار
wave vector بردار موج
voltage vector بردار ولتاژ
vectorial حامل بردار
treader گام بردار
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
stainable زنگ بردار
postponement فرمان بردار
hypotaxis فرمان بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
radius vector بردار شعاعی
ratable نرخ بردار
rateable نرخ بردار
treatable تعلیم بردار
swindler کلاه بردار
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
curls حلقه بردار
surveyor نقشه بردار
surveyors نقشه بردار
axial vector بردار محوری
forces بردار نیرو
vectors حامل بردار
fraudulent کلاه بردار
swindlers کلاه بردار
photographer عکس بردار
photographers عکس بردار
samplers نمونه بردار
ascribe رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
ascribes رونویس بردار
ascribing رونویس بردار
forcing بردار نیرو
vector حامل بردار
force بردار نیرو
benefic بهره بردار
taxable مالیات بردار
components مولفه بردار
component مولفه بردار
active تنزل بردار
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
customable گمرک بردار
damageable غرامت بردار
disciplinable نظم بردار
discountable تخفیف بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
circulation of a vector چرخه بردار
sampler نمونه بردار
bilable ضمانت بردار
burgers vector بردار برگرز
code vector بردار رمز
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
basis vector بردار پایه [ریاضی]
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
Y coordinate مختصات بردار عمودی
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
position بردار مکان [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
velocity بردار سرعت [فیزیک]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
y axis بردار عمودی گراف
X coordinate مختصات بردار افقی
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
he was proof against harm اسیب بردار نبود
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
beneficiaries بهره بردار ذیحق
beneficiary بهره بردار ذیحق
docile تعلیم بردار مطیع
rodman کمک نقشه بردار
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
vector psychology روانشناسی بردار نگر
position vector بردار مکان [ریاضی]
freestone سنگ تراش بردار
x axis بردار افقی گراف
core drill مته نمونه بردار
core barrel لوله نمونه بردار
cracky ترک بردار زودشکن
crooks ادم قلابی کلاه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
crooking ادم قلابی کلاه بردار
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com