English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
basis vector بردار پایه [ریاضی]
Search result with all words
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Other Matches
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece پایه پایه استقرار
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
arrow بردار
equivocatory اب بردار
resultant بردار
dope vector بردار
vectors بردار
arrows بردار
vector بردار
light vector بردار نور
weight lifter وزنه بردار
wave vector بردار موج
liner velocity بردار سرعت
voltage vector بردار ولتاژ
subsumption فرمان بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
force بردار نیرو
forces بردار نیرو
forcing بردار نیرو
ascribing رونویس بردار
lifter وزنه بردار
lift vector بردار برا
harvestman خرمن بردار
swindler کلاه بردار
polar vector بردار قطبی
curls حلقه بردار
curled حلقه بردار
curl حلقه بردار
interrupt vector بردار وقفه
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
state vector بردار وضعیت
land surveyor نقشه بردار
vectorial حامل بردار
magnetic vector بردار مغناطیسی
tollable باج بردار
radius vector بردار شعاعی
participable شرکت بردار
rateable نرخ بردار
stainable زنگ بردار
vectors حامل بردار
numerale شماره بردار
state vector بردار حالت
vector حامل بردار
state vector بردار حلات
topographer نقشه بردار
treader گام بردار
patchable وصله بردار
swindlers کلاه بردار
photographer عکس بردار
photographers عکس بردار
ascribes رونویس بردار
ratable نرخ بردار
mouldable قالب بردار
normal vector بردار عمود
ascribed رونویس بردار
normal vector بردار قائم
ascribe رونویس بردار
treatable تعلیم بردار
surveyor نقشه بردار
exponible توضیح بردار
dutiable گمرک بردار
axial vector بردار محوری
suborder فرمان بردار
postponement فرمان بردار
discountable تخفیف بردار
burgers vector بردار برگرز
submission فرمان بردار
field vector بردار میدان
fraudulent کلاه بردار
taxable مالیات بردار
active تنزل بردار
forfoitable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
surveyors نقشه بردار
code vector بردار رمز
finable جریمه بردار
disciplinable نظم بردار
components مولفه بردار
customable گمرک بردار
component مولفه بردار
benefic بهره بردار
subordination فرمان بردار
damageable غرامت بردار
cross bearer صلیب بردار
hypotaxis فرمان بردار
crucifer صلیب بردار
bilable ضمانت بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
circulation of a vector چرخه بردار
cracky ترک بردار زودشکن
Y coordinate مختصات بردار عمودی
core drill مته نمونه بردار
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
beneficiaries بهره بردار ذیحق
X coordinate مختصات بردار افقی
core barrel لوله نمونه بردار
x axis بردار افقی گراف
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
beneficiary بهره بردار ذیحق
docile تعلیم بردار مطیع
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
rodman کمک نقشه بردار
dope vector بردار خصیصه نما
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
vector psychology روانشناسی بردار نگر
velocity بردار سرعت [فیزیک]
freestone سنگ تراش بردار
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
he was proof against harm اسیب بردار نبود
radius vector بردار مکان [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
y axis بردار عمودی گراف
position بردار مکان [ریاضی]
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
crook ادم قلابی کلاه بردار
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
crooks ادم قلابی کلاه بردار
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
one legged یک پایه
level هم پایه
leveled هم پایه
leveled پایه
outrigger پایه
probes پایه
pillar پایه
levels هم پایه
jack پایه
levelled پایه
jacks پایه
level پایه
levelled هم پایه
pillars پایه
leg پایه
probed پایه
legs پایه
grades پایه
cantilever پایه
cantilever bridge پایه پل
probe پایه
pile bent پایه
compeer هم پایه
bipod دو پایه
bridge pier پایه پل
point d'appui پایه
propped پایه
prop پایه
isomer هم پایه
tripod سه پایه
propping پایه
bottoms پایه
bottom پایه
groundsel پایه
fundamental پایه
seated پایه
head stock پایه
headstock پایه
seat پایه
seats پایه
sill پایه
sills پایه
fundament پایه
footpaths پایه
mountings پایه
degrees پایه
degree پایه
base 0 پایه 01
datum line خط پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com