Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
to run away with
برداشتن ودر رفتن
Search result with all words
run away with
برداشتن و در رفتن
Other Matches
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
glom
برداشتن
to pick up
برداشتن
includes
در برداشتن
deleted
برداشتن
removing
برداشتن
lifts
برداشتن
removing
از جا برداشتن
deletes
برداشتن
delete
برداشتن
ingether
برداشتن
ingather
برداشتن
sublate
برداشتن
take up
برداشتن
to mop up
برداشتن
deleting
برداشتن
take
برداشتن
takes
برداشتن
to pull off
برداشتن
lifting
برداشتن
lifted
برداشتن
lift
برداشتن
flaws
مو برداشتن
remove
برداشتن
removes
برداشتن
pickup
برداشتن
pick up
برداشتن
moistening
نم برداشتن
removes
از جا برداشتن
to take up
برداشتن
remove
از جا برداشتن
include
در برداشتن
flaw
مو برداشتن
countertrace
برداشتن از
to run away with
برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
maps
نقشه برداشتن از
spooning
با قاشق برداشتن
stepping
گام برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
decodes
برداشتن رمز
decoded
برداشتن رمز
to break step
غلط پا برداشتن
decode
برداشتن رمز
give up
دست برداشتن از
remove
برداشتن مهر
stepping
قدم برداشتن
step
گام برداشتن
heave
خیز برداشتن
heaved
خیز برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
demountable
قابل برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
warp
تاب برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
warped
تاب برداشتن
warps
تاب برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
twist
تاب برداشتن
twisting
تاب برداشتن
step
قدم برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
to take off
برداشتن بردن
unveils
حجاب برداشتن
twists
تاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
surmount
ازمیان برداشتن
to carry arms
سلاح برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
resign
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
cease
دست برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
map
نقشه برداشتن از
flaw
ترک برداشتن
list
سیاهه برداشتن
unhood
سرپوش برداشتن از
uncap
سر پوش برداشتن از
transcribed
رونوشت برداشتن
remove slag
سرباره را برداشتن
uncap
کلاه از سر برداشتن
polls
نمونه برداشتن
removing
برداشتن مهر
polled
نمونه برداشتن
poll
نمونه برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
feet
پاچنگال برداشتن
crack
شکاف برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
machine
براده برداشتن
flaws
ترک برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
off take rudder
سکان برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
unmask
نقاب برداشتن از
unmasks
نقاب برداشتن از
transcribing
رونوشت برداشتن
clearance
برداشتن مانع
removes
برداشتن مهر
unmasking
نقاب برداشتن از
transcribes
رونوشت برداشتن
surmounted
ازمیان برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
unmasked
نقاب برداشتن از
elides
ازاخر برداشتن
gait
گام برداشتن
eliding
ازاخر برداشتن
machined
براده برداشتن
machines
براده برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
snap up
تند برداشتن
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
decontrol
دست از کنترل برداشتن
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
to get anything out of the way
کاری را ازمیان برداشتن
to whisk away or off
تند بردن برداشتن
pace
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
untread
بعقب گام برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
disburden
بار از دوش برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
withdraws
عقب کشیدن برداشتن
withdraw
عقب کشیدن برداشتن
To pluck ones eyebrows.
زیر ابرو برداشتن
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to have two strings to one bow
با یک دست دو هندوانه برداشتن
curls
تاب برداشتن فردادن
curled
تاب برداشتن فردادن
curl
تاب برداشتن فردادن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
work in
مشکلات را از میان برداشتن
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
defuse
فیوز بمب را برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
crack
شکاف برداشتن ترکیدن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
racing of motor
دور برداشتن موتور
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
leave alone
<idiom>
دست از سر کسی برداشتن
racing of generator
دور برداشتن مولد
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
revved
تند گشتن دور برداشتن
revs
تند گشتن دور برداشتن
boning
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
revving
تند گشتن دور برداشتن
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
appendectomy
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
rev
تند گشتن دور برداشتن
bones
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
to raise the v
توری یانقاب ازروی برداشتن
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
turbary
حق برداشتن خاک از زمین غیر
kodak
بادوربین کداک عکس برداشتن
photographs
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
to throw off the mask
پرده از روی کار برداشتن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
to keep pace with any one
گام های برابرباکسی برداشتن
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
lobectomy
برداشتن قسمتی ازیک عضو
vorlage
خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
photograph
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
forborne
دست برداشتن تحمل کردن
unburdens
بار از دوش کسی برداشتن
unburdening
بار از دوش کسی برداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com