English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
Other Matches
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
time of flight زمان پرواز هواپیما
departure air field فرودگاه پرواز هواپیما
aero مربوط به پرواز یا هواپیما
cruising altitude ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
flyover پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
launch time زمان پرواز هوایی هواپیما
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
flyovers پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
approach پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approached پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
flight manifest بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
approaches پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
instrument flight پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
air start استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
aircraft alternation اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
prudent limit of endurance حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
flight engineer مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runway راه پرواز باند پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
kite پرواز کردن
kites پرواز کردن
to take off پرواز کردن
aviate پرواز کردن
to launch into the air پرواز کردن
to take wing پرواز کردن
fly پرواز کردن
flight پرواز کردن
take off پرواز کردن
warped منحرف کردن تاب برداشتن
forborne دست برداشتن تحمل کردن
opened برداشتن پوشش یا باز کردن در
split ترک برداشتن تقسیم کردن
warps منحرف کردن تاب برداشتن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
opens برداشتن پوشش یا باز کردن در
warp منحرف کردن تاب برداشتن
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
planing صاف کردن پرواز
planes صاف کردن پرواز
planed صاف کردن پرواز
to impose [place] a flying ban قدغن کردن پرواز
fly پرواز کردن پریدن
to ban from flying قدغن کردن پرواز
plane صاف کردن پرواز
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
lopping باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
formate بصورت صف یاستونی پرواز کردن
to d. up a liquid مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
glide پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides پرواز کردن بدون نیروی موتور
take off جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
hovering پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
crash-landed سقوط کردن هواپیما
crashing سقوط کردن هواپیما
crashingly سقوط کردن هواپیما
crashes سقوط کردن هواپیما
crash-land سقوط کردن هواپیما
crash سقوط کردن هواپیما
crash land سقوط کردن هواپیما
change over عوض کردن [هواپیما]
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crash-landing سقوط کردن هواپیما
crashed سقوط کردن هواپیما
cocooning رنگ کردن هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aborting سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted سقوط کردن موشک یا هواپیما
turn off guidance راهنمای تاکسی کردن هواپیما
aborts سقوط کردن موشک یا هواپیما
abort سقوط کردن موشک یا هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
airlifted بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifts بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
picketing شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
cocooning اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
airlifting بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlift بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
vectors راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
vector راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
charging point محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
whip stall شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
removing برداشتن
removes از جا برداشتن
removes برداشتن
moistening نم برداشتن
to run away with برداشتن
lift برداشتن
to pull off برداشتن
deleted برداشتن
removing از جا برداشتن
sublate برداشتن
remove از جا برداشتن
countertrace برداشتن از
include در برداشتن
includes در برداشتن
take up برداشتن
to take up برداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com