Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
irremovable
برداشته نشدنی ثابت
Other Matches
sunfast
محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
inconsumable
سوخته نشدنی تمام نشدنی
unappeasable
اقناع نشدنی راضی نشدنی
insupressive
پامال نشدنی موقوف نشدنی
incorrodible
خورده نشدنی سائیده نشدنی
incondensable
خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
removable
برداشته شدنی
warped surface
سطح تاب برداشته
the murder is out
پرده از روی کار برداشته شد
A big load was taken off my back.
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
phototype
کلیشهای که از عکس برداشته شده است
the fish smacks of the tin
ماهی بوی حلبی را برداشته است
atrip
لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
An investigation has already been instigated.
قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
e f t a (european free trade association
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
inductile
خم نشدنی
indiminishable
کم نشدنی
impalpability
حس نشدنی
insolvable
حل نشدنی
irresolvable
حل نشدنی
irresoluble
اب نشدنی
inextricable
حل نشدنی
indissoluble
اب نشدنی
impracticable
<adj.>
نشدنی
inexecutable
<adj.>
نشدنی
unfeasible
<adj.>
نشدنی
indissoluble
حل نشدنی
infeasible
نشدنی
insoluble
حل نشدنی
impractical
نشدنی
inexecutable
اجرا نشدنی
indomitable
رام نشدنی
inexhaustibility
تهی نشدنی
insolubly
بطور حل نشدنی
inextinguishable
خاموش نشدنی
indocile
رام نشدنی
indistributable
تقسیم نشدنی
irrepressible
مطیع نشدنی
irrepressible
خوابانده نشدنی
nonrecurring
تجدید نشدنی
of proof
سوراخ نشدنی
imperceptible
دیده نشدنی
ineffaceable
پاک نشدنی
indigestive
هضم نشدنی
insolubility
حل نشدنی ناگذاری
insurmountable
بر طرف نشدنی
unflappable
مایوس نشدنی
tameless
رام نشدنی
insatiate
سیر نشدنی
insatiably
سیر نشدنی
insatiable
سیر نشدنی
unforgettable
فراموش نشدنی
imperishable
فاسد نشدنی
indefinably
توصیف نشدنی
infusible
گداخته نشدنی
infrangible
خرد نشدنی
unprintable
چاپ نشدنی
invincible
مغلوب نشدنی
quenchless
خاموش نشدنی
unmanageable
رام نشدنی
intractable
رام نشدنی
inexorable
نرم نشدنی
insatiability
اقناع نشدنی
incorruptible
فاسد نشدنی
indiscernible
دیده نشدنی
inseparable
جدا نشدنی
invisible
دیده نشدنی
indefinable
توصیف نشدنی
indefatigable
خسته نشدنی
ineradicable
قلع نشدنی
ineradicable
ریشه کن نشدنی
unrelenting
تسلیم نشدنی
inexorable
تسلیم نشدنی
ineligible
شامل نشدنی
insoluble
ماده حل نشدنی
infintesimal
جزخرد نشدنی
irrefragable
تسلیم نشدنی
impregnability
تسخیر نشدنی
inapplicable
اجرا نشدنی
invictive
مغلوب نشدنی
inapproachable
نزدیک نشدنی
inburnt
پاک نشدنی
incodensable
منقبض نشدنی
immiscible
مخلوط نشدنی
an inflexible rod of iron
میل خم نشدنی
incognizable
شناخته نشدنی
an impossible act
کار نشدنی
intractile
کشیده نشدنی
incommutable
سبک نشدنی
incompressible
فشرده نشدنی
inviolate
غصب نشدنی
unfeasible
<adj.>
انجام نشدنی
inexecutable
<adj.>
انجام نشدنی
impracticable
<adj.>
انجام نشدنی
irrelievable
رها نشدنی
irremovable
معزول نشدنی
irresoluble
رها نشدنی ول
illegibility
خوانده نشدنی
immiscible
امیخته نشدنی
irresuscitable
زنده نشدنی
irretractile
جمع نشدنی
irradicable
ریشه کن نشدنی
incalculable
شمرده نشدنی
unfailing
تمام نشدنی
impalpable
لمس نشدنی
imperforable
سوراخ نشدنی
impierceable
سوراخ نشدنی
implacability
نرم نشدنی
indelible
پاک نشدنی
implacability
ارام نشدنی
insuppresible
موقوف نشدنی
impenetrable
سوراخ نشدنی
inconvincible
ملزم نشدنی
indeclinable
صرف نشدنی
non-starter
کار نشدنی
impracticable
اجراء نشدنی
indecomposable
فاسد نشدنی
non-starters
کار نشدنی
inconvincible
متقاعد نشدنی
indefeasibility
الغاء نشدنی
haunting
فراموش نشدنی
indefeasible
الغاء نشدنی
never say die
رام نشدنی
never to be forgotten
فراموش نشدنی
unerring
اشتباه نشدنی
impenetrable
داخل نشدنی
indefectible
خراب نشدنی
next to impossible
تقریبا نشدنی
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
ireversible
دگرگون نشدنی بر نگشتنی
indelible
محو نشدنی ماندگار
impossible
امکان نا پذیر نشدنی
prohibited risk
خطر بیمه نشدنی
infintesimal
کوچک خرد نشدنی
irredeemable
باز خرید نشدنی
indissolubly
بطور منحل نشدنی
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
indelibility
پاک نشدنی بودن
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
immiscibility
حالت مخلوط نشدنی
noninterchanging states
حالتهای تعویض نشدنی
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
nonerasable storage
حافظه پاک نشدنی
insuppresible
نخواباندنی پامال نشدنی
unrelenting
بیرحم نرم نشدنی
incalculably
بطور شمرده نشدنی
nonerasable storage
انباره پاک نشدنی
ineffaceable
محو نشدنی ماندگار
irreducible
ناکاستنی ساده نشدنی
intractably
بطور رام نشدنی
irreconcilable
جور نشدنی ناسازگار
inalienable
محروم نشدنی لایتجزا
unmanagesble
رام نشدنی شرور
inseparably
بطور جدا نشدنی
indomitably
بطور رام نشدنی
indelibly
بطور پاک نشدنی
ineffaceably
بطور پاک نشدنی
unequivocally
صریح اشتباه نشدنی
unequivocal
صریح اشتباه نشدنی
nonperishable items
اقلام فاسد نشدنی
indissoluble
منحل نشدنی ماندگار
impregnability
استواری ابستن نشدنی
piece part
قطعه سرهم و جدا نشدنی
nonexpendable
غیر استهلاکی مصرف نشدنی
inexcitable
دیر غضب تهیج نشدنی
incorruptible
فساد نا پذیر منحرف نشدنی
insuperable
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
weatherproof
خراب نشدنی در اثر هوا
interminable
تمام نشدنی بسیار دراز
irreclaimable
بازیافت نکردنی درست نشدنی
immitigable
سبک نشدنی تسکین ندادنی
inexhaustible
پایان نا پذیر تهی نشدنی
unfrequented
دور افتاده تکرار نشدنی
impossibility
عدم امکان کار نشدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com