English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
Other Matches
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compressed air هوای فشرده
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
air compressor هوای فشرده ساز
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
flume دره تنگ بوسیله مجرا یاناودان بردن
dowse پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
cast pearls before swine <idiom> از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
subcaliber range تیراندازی بالوله جوفی یا تیربار اثرگذارمیدان تیر تنظیم هدف
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
give in trust امانتی
fiducial امانتی
bonded امانتی
deposited امانتی
fiduciary امانتی
fiduciary امانتی سپرده
fiduciary امانتدار امانتی
left-luggage office دفتر بار امانتی
Where is the left-luggage office? دفتر بار امانتی کجاست؟
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
ammunition barricade بستههای مهمات
discrete packets بستههای مجزا
custodian بستههای دیسک و ..... میباشد
custodians بستههای دیسک و ..... میباشد
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
haywire سیم که با آن بستههای کاه و علوفهی خشک را میبندند
packets سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
mails سیستم ارسال نامه و بستههای پستی از یک محل به دیگری
packet سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
packet switching ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
mail سیستم ارسال نامه و بستههای پستی از یک محل به دیگری
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
distributes چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distribute چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distributing چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
link طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
dip خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dips خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
demanded تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
adaptive channel allocation روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
Internetwork Packet Exchange پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه است
open پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
opened پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
opens پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
IPX پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه به کار می رود
condensed به هم فشرده
compressive فشرده
squeezed فشرده
squeezes فشرده
condensed فشرده
congested در هم فشرده
compressed فشرده
squeeze فشرده
squeezing فشرده
intensive فشرده
strained فشرده
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packing فشرده سازی
compress هم فشرده کردن
massively گنده فشرده
alloy steel فولاد فشرده
cast iron فولاد فشرده
concise لب گو فشرده ومختصر
cast up فشرده کردن
packs فشرده سازی
press board مقوای فشرده
succinct مجمل فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
repressed brick اجر فشرده
compresses هم فشرده کردن
compressing هم فشرده کردن
dicing رقابت فشرده
dices رقابت فشرده
diced رقابت فشرده
dice رقابت فشرده
compactions فشرده سازی
pack فشرده سازی
lasers دیسک فشرده
laser دیسک فشرده
depressed فشرده شدن
massive گنده فشرده
package program برنامه فشرده
fasciated بهم فشرده
condensive load بار فشرده
compact section مقطع فشرده
condensed type نوع فشرده
compact disk دیسک فشرده
compressed file فایل فشرده
ice crete بتون فشرده
coarctate بهم فشرده
mass practice تمرین فشرده
condensed type چاپ فشرده
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
press part بخش فشرده
seried بهم فشرده
steel aloy فولاد فشرده
compaction فشرده سازی
incompressible فشرده نشدنی
token passing روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
massively ساختمان فشرده ماسیو
presses تاکتیک دفاعی فشرده
massive ساختمان فشرده ماسیو
compacts بهم فشرده خلاصه
compacted جمع وجور فشرده
forced alternating current جریان متناوب فشرده
packed snow برف فشرده شده
bumped بار فشرده شده
laminated plastic material ماده فشرده متورق
decompress ناهم فشرده کردن
packing density تراکم فشرده سازی
compacts جمع وجور فشرده
die pressed part بخش فشرده حدیدهای
compander فشرده و نافشرده کننده
repressed brick اجر فشرده شده
CD DA روی دیسک فشرده
compact بهم فشرده خلاصه
press تاکتیک دفاعی فشرده
compact جمع وجور فشرده
CD audio روی دیسک فشرده
packed decimal عدد اعشاری فشرده
compacted بهم فشرده خلاصه
prestressed concrete بتن پیش فشرده
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
compacting بهم فشرده خلاصه
pinch effect اثر فشرده سازی
compacting جمع وجور فشرده
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
moist air هوای تر
air blast هوای دم
petticoatsfever هوای زن
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
compaction فشرده سازی متراکم کردن
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
images فشرده سایز داده یک تصویر
image فشرده سایز داده یک تصویر
compact روی دیسک فشرده را میدهد
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
discs مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
mode قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
modes قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
fractal روش فشرده سازی تصاویر
adverse weather هوای نامساعد
exhaust air هوای خروجی
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
marine climate اب و هوای دریایی
agglutinant هوای التیام
air breathing هوای تنفسی
air هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
low air pressure فشار هوای کم
In the open air. در هوای آزاد.
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
intake air هوای ورودی
marsh malaria هوای مردابی
circulationg air هوای در گردش
forced draft هوای با فشار
compressed air هوای متراکم
secondry air هوای ثانویه
hot blast هوای دم داغ
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
dead air هوای راکد
drippy هوای گرفته
broken weather هوای بی قرار
queen's weather هوای باز
out of door در هوای ازاد
heavy weather هوای طوفانی
temperate climate اب و هوای معتدل
passion هوای نفس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com