English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
grand slam بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
Other Matches
foursome مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
foursomes مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
laughter مسابقه اسان برای بردن
driving بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
quadrupled چهار لا
quadruped چهار پا
quadrupeds چهار پا
quadruple چهار لا
quadrilaterals چهار بر
quatre چهار
quadrupling چهار لا
quadrate چهار یک
quadruples چهار لا
quartile چهار یک
quadrilateral چهار بر
quarter چهار یک
tetragon چهار بر
four چهار
tetrad چهار
four o'clock ساعت چهار
quads چهار قلو
quad چهار قلو
quad چهار گوش
cross legged چهار زانو
four dimensional چهار بعدی
square چهار گوش
squared چهار گوش
tetrahedron چهار وجهی
squares چهار گوش
four cycle چهار چرخه
quadripartite چهار جزئی
squaring چهار گوش
tetratomic چهار اتمی
footstools چهار پایه
footstool چهار پایه
quadruples چهار گانه
quadruplets چهار گانه
quadruples چهار تایی
quadrupling چهار گانه
four way چهار لولهای
quadrupling چهار تایی
four way چهار راه
foursquare چهار ضلعی
double breasted کت چهار دکمه
quadrupled چهار تایی
quadrupled چهار گانه
twice is دو دو تا چهار تا میشود
quads چهار گوش
long legged چهار پایه
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday چهار شنبه
four pole چهار قطبی
creep چهار دست و پا
quadruple چهار گانه
quadruple چهار تایی
close چهار گوشه
point four اصل چهار
all eyes چهار چشمی
backfour چهار مدافع
tetravalent چهار فرفیتی
qyaternary چهار تایی
tetravalent چهار بنیانی
tertramerous چهار جزئی
square dome چهار طاقی
quatrefoil گل چهار گلبرگی
quadrilaterals چهار جانبه
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilateral چهار جانبه
quadrilateral چهار ضلعی
tetrastichous چهار جزیی
tetrahedral چهار وجهی
tetramerous چهار جزیی
gallops چهار نعل
tetrahedral چهار ضلعی
four عدد چهار
galloped چهار نعل
gallop چهار نعل
tetrameter چهار وزنی
tetraphyllous چهار برگه
all fours چهار دست و پا
tetrapod پروانه چهار پا
tetrasporic چهار هاگی
tetrasporous چهار هاگی
tetrastich چهار بیتی
quadrangular چهار گوشه
tetragon چهار ضلعی
quadrivalent چهار ارزشی
quadrivalent چهار بنیانی
quadruplet چهار گانه
tetrasyllabic چهار هجائی
quadrisyllabic چهار هجائی
quadrifid چهار شکافی
tetradactylous چهار پنجهای
tetrad چهار عنصری
quadrate چهار گوش
quadraple چهار برابر
intersections چهار راه
quadrant چهار یک دایره
quadrant چهار گوش
quadric چهار تایی
tetragon چهار گوشه
the four seasons چهار فصل
the cardinal humours چهار ابگونه
intersection چهار راه
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
four stroke engine موتور چهار زمانه
four stroke cycle سیکل چهار زمانه
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
square wave موج چهار گوش
four knight's game بازی چهار اسب
four man team تیم چهار نفره
d.'s bedpost چهار گشنیزی یا خاج
four wheel brake ترمز چهار چرخ
impaling چهار میل کردن
four powns attack حمله چهار پیاده
four high rolling stand مقام چهار غلطکی
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
four stroke cycle دوره چهار زمانه
quads در معنای چهار بار
four pictures test ازمون چهار تصویر
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
four-wheel drive محرک چهار چرخ
quadrille شطرنجی چهار گوش
four core cable کابل چهار سیمه
space time دستگاه چهار بعدی
four wheel drive محرک چهار چرخ
four high rolling stand خان چهار غلطکی
teragram واژه چهار حرفی
four gear drive گیربکس چهار دنده
quad در معنای چهار بار
terrachord یک رشته چهار پردهای
four terminal network شبکه چهار قطبی
four wire circuit مدار چهار سیمه
quadded cable کابل چهار سیمی
quartan چهار روز یکبار
twice is 2 ضرب در 2 میشود چهار
Wednesdays هر چهار شنبه یکبار
Wednesday هر چهار شنبه یکبار
quaternion بخش چهارگانه چهار
the big four بزرگان چهار گانه
quatrefoil ارایش چهار پردهای
quadrisyllable کلمه چهار هجائی
magnetic quadrupole چهار قطبی مغناطیسی
quadruple pact میثاق چهار جانبه
quadruple pact پیمان چهار جانبه
phantomed cable کابل چهار سیمی
quadrennial چهار سال یکبار
phantom circuit مدار چهار سیمی
quadrumvirate انجمنی مرکب از چهار تن
quadrilles شطرنجی چهار گوش
mooring swivel مدور چهار راه
quadruple address با نشانی چهار کانه
mansard شیروانی چهار ترک
quadruple fission انشقاق چهار برابر
tetrode لامپ چهار قطبی
impaled چهار میل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com