Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
slave merchant
برده فروش
slaver
برده فروش
Other Matches
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
serf
برده
slaved
برده
slaves
برده
slaving
برده
slave
برده
bondservant
برده
male salve
برده
bondman
برده
villain
برده
serfs
برده
wrapt
برده
villains
برده
bondsman
برده
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
allottee
سهم برده
slave computer
کامپیوتر برده
conspicuious consumption
بکار برده شد
master slave
ارباب و برده
dealing in slaves
برده فروشی
mameluke
برده بنده
manumission
ازادی برده
escaped slave
برده فراری
named
نام برده
abrogate
از میان برده
abrogates
از میان برده
above
نام برده
slavery
برده داری
slaveholder
صاحب برده
enslaving
برده کردن
enslaves
برده کردن
enslaved
برده کردن
slaveholding
برده داری
slaver
تاجر برده
enslave
برده کردن
slaveholder
برده دار
slaveholding
مالکیت برده
overwrought
کار برده
slave trade
برده فروشی
manumission
ازاد کردن برده
rapt
برده شده مجذوب
bond servant
برده بدون مزدواجرت
master slave system
سیستم ارباب و برده
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
setting free
ازاد کردن برده
above named
نام برده شده
slave mode
حالت پیرو یا برده
emancipation
ازاد کردن برده
proslavery
طرفداری از برده فروشی
echeloned displacement
تغییرموضع رده برده
named here under
نام برده درزیر
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
lastmentioned
اخر از همه نام برده
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
prize poem
شعری که جایزه برده است
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
holandric
منحصرا از طرف پدر ارث برده
love set
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
My legs fell asleep
[are numb]
.
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave drivers
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
photoresist
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
hologynic
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
in tow
<idiom>
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
bar winding
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
newton raphson
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
beansprout
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
leviathans
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
beansprouts
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
leviathan
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
fet
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
dictatorship
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
dictatorships
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
turnover
فروش
turnover
کل فروش
sells
فروش
retailer
تک فروش
selling
فروش
offtake
فروش
taverner
می فروش
sell
فروش
vendition
فروش
sales
فروش
iceman
یخ فروش
sale
فروش
marketing
فروش
bill of sale
صورت فروش
barkeeper
مشروب فروش
spot sale
فروش نقد
news agent
روزنامه فروش
pieman
کلوچه فروش
cloth merchant
پارچه فروش
money off offer
فروش با تخفیف
vendibility
قابلیت فروش
clothier
پوشاک فروش
bowyer
کمان فروش
skinner
پوست فروش
contract of sales
قرارداد فروش
contract of sale
قرارداد فروش
merchantable
قابل فروش
milk man
شیر فروش
ballad monger
تصنیف فروش
barkeep
مشروب فروش
pride ful
جاه فروش
clothier
لباس فروش
chemic
دارو فروش
news vendor
روزنامه فروش
salability
قابلیت فروش
boneman
کهنه فروش
fripper
کهنه فروش
oilman
روغن فروش
fripperer
کهنه فروش
cash on delivery
فروش نقدی
booking clerk
بلیط فروش
bucko
خود فروش
soda jerk
لیموناد فروش
slopworker
دوخته فروش
reseller
خرده فروش
oligopoly
انحصار فروش
nundination
خرید و فروش
cash sale
فروش نقدی
cattleman
گاو فروش
bill of sale
سند فروش
perfumer
عطر فروش
peltmonger
پوست فروش
pedagogical
علم فروش
proforma
سیاهه فروش
cheesemonger
پنیر فروش
cheese monger
پنیر فروش
retail dealer
خرده فروش
retail dealer
جزئی فروش
chandler
شمع فروش
ragman
کهنه فروش
buying and selling
خرید و فروش
sales manager
مدیر فروش
forward sales
پیش فروش
sales figure
ارقام فروش
fruiterer
میوه فروش
sales department
بخش فروش
sales department
قسمت فروش
sales contract
قرارداد فروش
haught
جاه فروش
herbist
گیاه فروش
herborist
گیاه فروش
sales for the account
فروش نسیه
forward sales
فروش سلف
fish fag
زن ماهی فروش
mass market product
محصول پر فروش
flesher
گوشت فروش
fleshmonger
گوشت فروش
forced sale
فروش قانونی
forced sale
فروش اجباری
sale commission
کارمزد فروش
forward sale
پیش فروش
sales check
صورت فروش
sales area
حیطه فروش
sale department
بخش فروش
sale price
قیمت فروش
sale department
قسمت فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com