Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
slave trade
برده فروشی
dealing in slaves
برده فروشی
Search result with all words
proslavery
طرفداری از برده فروشی
Other Matches
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
villains
برده
bondman
برده
villain
برده
wrapt
برده
serf
برده
serfs
برده
bondservant
برده
bondsman
برده
male salve
برده
slaving
برده
slave
برده
slaved
برده
slaves
برده
abrogates
از میان برده
abrogate
از میان برده
allottee
سهم برده
manumission
ازادی برده
overwrought
کار برده
above
نام برده
enslave
برده کردن
enslaved
برده کردن
enslaves
برده کردن
slavery
برده داری
enslaving
برده کردن
master slave
ارباب و برده
slave computer
کامپیوتر برده
conspicuious consumption
بکار برده شد
slaver
تاجر برده
slaver
برده فروش
slaveholding
برده داری
slaveholding
مالکیت برده
named
نام برده
mameluke
برده بنده
slave merchant
برده فروش
slaveholder
برده دار
slaveholder
صاحب برده
escaped slave
برده فراری
slave mode
حالت پیرو یا برده
above named
نام برده شده
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
bond servant
برده بدون مزدواجرت
emancipation
ازاد کردن برده
setting free
ازاد کردن برده
named here under
نام برده درزیر
rapt
برده شده مجذوب
manumission
ازاد کردن برده
master slave system
سیستم ارباب و برده
echeloned displacement
تغییرموضع رده برده
lastmentioned
اخر از همه نام برده
prize poem
شعری که جایزه برده است
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
holandric
منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
My legs fell asleep
[are numb]
.
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
love set
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
sales
فروشی
disposability
فروشی
on offer
فروشی
on sale
فروشی
for sale
فروشی
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
slave drivers
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
hologynic
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
in tow
<idiom>
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
photoresist
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
priggishness
علم فروشی
priggery
علم فروشی
pedlary
دست فروشی
perfumery
عطر فروشی
taproom
بارمشروب فروشی
bijouterie
جواهر فروشی
barroom
نوشابه فروشی
toggery
لباس فروشی
toploftiness
خود فروشی
newsstand
روزنامه فروشی
retail sales
خرده فروشی
retail dealing
خرده فروشی
prudishness
عفت فروشی
glassman
شیشه فروشی
short sale
سلم فروشی
short sale
پیش فروشی
optometry
عینک فروشی
slopwork
دوخته فروشی
salter
نمک فروشی
retail trade
خرده فروشی
jewelry
جواهر فروشی
chandlery
شمع فروشی
butchery business
گوشت فروشی
peacockery
خود فروشی
smithies
اهن فروشی
smithy
اهن فروشی
draperies
پارچه فروشی
draperies
ماهوت فروشی
drapery
پارچه فروشی
drapery
ماهوت فروشی
haberdashery
خرازی فروشی
snack bar
ساندویچ فروشی
upholstery
پرده فروشی
upholstery
مبل فروشی
wholesale
عمده فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
grocer's
خواربار فروشی
food shop
خواربار فروشی
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
grocery
خواربار فروشی
pedantry
فضل فروشی
retail
خرده فروشی
snobbery
افاده فروشی
stapling
مرکزعمده فروشی
stapled
مرکزعمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
whole sale dealer
عمده فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
cash crop
محصول فروشی
snack bars
ساندویچ فروشی
drugstore
دوا فروشی
drugstores
دوا فروشی
wineshop
باده فروشی
greengrocery
سبزی فروشی
retail
جزئی فروشی
ironmongery
اهن فروشی
staple
مرکزعمده فروشی
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
wholesale price
قیمت عمده فروشی
convenience store
خواربار فروشی کوچک
vintnery
عمده فروشی شراب
to peacock oneself vref
خود فروشی کردن
to prank out oneself
خود فروشی کردن
trade price
قیمت عمده فروشی
pot house
ابجو فروشی خرابات
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
overselling
فزون فروشی کردن
oversold
فزون فروشی کردن
convenience stores
خواربار فروشی کوچک
wineshop
مغازه شراب فروشی
ticket office
باجه بلیت فروشی
retail price
قیمت خرده فروشی
retail price
بهای خرده فروشی
oversells
فزون فروشی کردن
tap room
محل پیاله فروشی
taproom
محل پیاله فروشی
resale price
بهای خرده فروشی
oversell
فزون فروشی کردن
porterhouse
ابجو واغذیه فروشی
bar
میکده بارمشروب فروشی
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
retail
خرده فروشی کردن
grogshop
دکان مشروب فروشی
groggery
نوشابه فروشی میخانه
peltry
پوست خام فروشی
swagger
کبر فروشی خودستایی
gaudiness
خودنمائی جلوه فروشی
swaggered
کبر فروشی خودستایی
swaggering
کبر فروشی خودستایی
swaggers
کبر فروشی خودستایی
at the but cher's
در دکان گوشت فروشی
dramshop
بار مشروب فروشی
dramshop
سالن مشروب فروشی
box offices
باجه بلیط فروشی
box office
باجه بلیط فروشی
pedantry or pedantism
علم فروشی خام
bars
میکده بارمشروب فروشی
bookshop
مغازه کتاب فروشی
cutlery
کارد وچنگال فروشی
sales
جنس فروشی فروش
barroom
بار یا پیاله فروشی
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
smithies
فلز فروشی اهنگری
newsstand
دکه روزنامه فروشی
smithy
فلز فروشی اهنگری
bookshop
دکان کتاب فروشی
mercery
مغازه پارچه فروشی
bookshops
دکان کتاب فروشی
ostentation
خود فروشی تظاهر
bookshops
مغازه کتاب فروشی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bar winding
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
short sale
بیع سلف پیش فروشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com