Dictiornary-Farsi | برد خیلی کوتاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (12 milliseconds)

English	Persian
very short	برد خیلی کوتاه


Search result with all words

transient	باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transients	باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
ultrashort wave transmitter	فرستنده موج خیلی کوتاه
You have cut my hair very short .	سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
on a dime <idiom>	درزمان خیلی کوتاه
The notice is too short [for me] .	آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Other Matches

she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
dammit	خیلی
copious	خیلی
damn	خیلی
villainous	خیلی بد
very	خیلی
to a large extent	خیلی
highly	خیلی
dumpiness	خیلی
many	خیلی
far and away	خیلی
very little	خیلی کم
ten	خیلی
not a few	خیلی ها
abysmal <adj.>	خیلی بد
routh	خیلی
for long	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
open and shut	خیلی سهل
cool <adj.>	خیلی خوب
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
wicked <adj.>	خیلی خوب
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
open-and-shut	خیلی سهل
awesome <adj.>	خیلی خوب
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
great <adj.>	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
lots	خیلی زیاد
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
nifty	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
whackings	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
parlous	خیلی مهیب
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
superabundant	خیلی زیاد
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
too tough	خیلی سفت
immediate	خیلی فوری
once in the blue moon	خیلی بندرت
decrepit	خیلی پیر
whopping	خیلی بزرگ
precipitate	خیلی سریع
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
faraway	خیلی دور
many people	خیلی از مردم
ritzy	خیلی شیک
rotundily	چاقی خیلی
sappy	خیلی احساساتی
senseful	خیلی حساس
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
giantess	زن خیلی قدبلند
skinless	خیلی حساس
lower most	خیلی پست تر
span new	خیلی تازه
subminiature	خیلی کوچک
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
iam in bad	خیلی محتاجم
raff	خیلی زیاد
primely	خیلی خوب
many people	خیلی اشخاص
many persons	خیلی اشخاص
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
much was said	خیلی حرفهازده شد
much worse	خیلی بدتر
it is very easily done	خیلی به اسانی
of vital importance	خیلی ضروری
oftentimes	خیلی اوقات
overstrung	خیلی حساس
in no time	خیلی زود
pianissmo	خیلی نرم
pixilated	خیلی حساس
immensurable	خیلی قدیم
superrabundant	خیلی زیاد
swith	خیلی عظیم
thank you very much	خیلی متشکرم
pitch-black	خیلی سیاه
pitch black	خیلی سیاه
precise	خیلی دقیق
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
jolly	بذله گو خیلی
precisian	خیلی دقیق
pluperfect	خیلی عالی
extreme	خیلی زیاد
He is a loose card .	خیلی ول است
Neanderthal	خیلی کهنه
confidential	خیلی محرمانه
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
piping hot	خیلی داغ
far	زیاد خیلی
as good as	خیلی خوب
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness	خیلی متکبر
dead slow	خیلی اهسته
ultraconservative	خیلی محتاط
corking	خیلی زیبا
very light	خیلی سبک
bone dry	خیلی خشک
number one	خیلی خوب
by leaps and bounds	خیلی تند
benedicite	خیلی خوب
before you can say knife	خیلی زود
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
at most	خیلی باشد
as stiff as a poker	خیلی خشک
hit bottom <idiom>	خیلی پست
well	خیلی خوب
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
goody-goodies	خیلی خوب
goody goody	خیلی خوب
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
raucous	خیلی نامرتب
seldom	خیلی کم ندرتا
goody-goody	خیلی خوب
frequently	خیلی اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
wells	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
often	خیلی اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
glorious	خیلی خوب
Many thanks!	خیلی ممنون!
quaint	خیلی فریف
exceeding	خیلی زیاد
really sick	خیلی محشر
fortissimo	خیلی بلند
high	خیلی بزرگ
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
really wicked	خیلی محشر
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب
infinitely	خیلی زیاد
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
often <adv.>	خیلی از اوقات
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
stentorian	خیلی بلند
extras	بسیار خیلی
short <adj.>	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
pygmies	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
pygmies	قد کوتاه
pygmy	کوتاه
pygmy	قد کوتاه
of short duration	کوتاه
pigmies	قد کوتاه
pigmies	کوتاه
dwarfish	کوتاه
synoptic	کوتاه
curtal	کوتاه
stockiest	کوتاه
stocky	کوتاه
stockier	کوتاه
scut	دم کوتاه
low	کوتاه
pigmy	قد کوتاه