Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English
Persian
marginal check
برسی مرزی
Other Matches
machine check
برسی ماشین
accounting
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
parity
سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
differential cost analysis
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
loop
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
paralic
مرزی
mete
: خط مرزی
marginal
مرزی
borderline
مرزی
bordering
خط مرزی
bordered
خط مرزی
boundary
مرزی
boundaries
مرزی
border
خط مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
frontalier
یکان مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
extraterritorial
برون مرزی
exterritorial
برون مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
marchland
زمین مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
oversea
برون مرزی
marginal test
ازمون مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
marginal check
مقابله مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
borderline state
حالت مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
border stone
سنگ مرزی
border land
زمین مرزی
outposts
پایگاه مرزی
outpost
پایگاه مرزی
mete
سنگ مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
boundary effect
اثر مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
boundary surface
سطح مرزی
boundary layer
لایه مرزی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
inland
درون مرزی داخله
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
catchment
حوزه ابریز مرزی
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
exterritoriality
حقوق برون مرزی
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
high seas
ابهای برون مرزی
frontalier
جزو یکان مرزی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com