English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
Other Matches
fungicides ماده دافع یا نابودکننده قارچ
fungicide ماده دافع یا نابودکننده قارچ
resolver برطرف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
ground suppressor برطرف کننده کوتهمداری
expellant خارج کننده دافع
expellent خارج کننده دافع
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler ماده پر کننده
fillers ماده پر کننده
mordant ماده ثابت کننده
moderating ماده معتدل کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
clarificant ماده تصفیه کننده
coolant ماده سرد کننده
coolants ماده سرد کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
coolants ماده خنک کننده
coolant ماده خنک کننده
emulsifier ماده امولسیون کننده
illuminant ماده روشن کننده
sorbent ماده جذب کننده
moderate ماده معتدل کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
moderated ماده معتدل کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
moderates ماده معتدل کننده
accelerant ماده تسریع کننده
wetting agent ماده خیس کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
diluting media ماده رقیق کننده
diluent ماده رقیق کننده
siccative ماده خشک کننده رنگ
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
repulsive دافع
waterproof دافع اب
waterproofed دافع اب
waterproofs دافع اب
repellents دافع
repellent دافع
water proof دافع اب
water repellent دافع اب
ejaculatory دافع
dejectory دافع
eductor دافع
loathsome دافع
hydragogue دافع اب
preclusive دافع
propulsive دافع
expulsive دافع
repeller دافع
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
surmount برطرف کردن
loose برطرف کردن
eliminating برطرف کردن
overblow برطرف کردن
looser برطرف کردن
eliminates برطرف کردن
loosest برطرف کردن
pass off برطرف شدن
surmountable برطرف کردنی
eliminate برطرف کردن
surmounting برطرف کردن
eliminated برطرف کردن
surmounted برطرف کردن
surmounts برطرف کردن
insuperable برطرف نکردنی
dispel برطرف کردن
dispelled برطرف کردن
dispelling برطرف کردن
dispels برطرف کردن
clear the air شک را برطرف کردن
resolving برطرف سازی
acquit برطرف کردن
muzzle brake دافع دهانه
buffer body بدنه دافع
recoil cylinder استوانه دافع
exterminators دافع حشرات
bombproof دافع بمب
self repelling دافع همدیگر
forbidding دافع ناخوانده
bechic دافع سرفه
exterminator دافع حشرات
recoil system سیستم دافع
preventively بطور دافع
icteric دافع یرقان
demystifying سر چیزی را برطرف کردن
clear the air <idiom> برطرف کردن سوتفاهمات
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
demystified سر چیزی را برطرف کردن
removing دورکردن برطرف کردن
demystify سر چیزی را برطرف کردن
demystifies سر چیزی را برطرف کردن
antialiasing برطرف کردن بدنمایی
remove دورکردن برطرف کردن
removes دورکردن برطرف کردن
to get somebody out of the way کسی را برطرف کردن
to brak through an obstacle مانعی را برطرف کردن
acquits برطرف کردن اداکردن
acquitting برطرف کردن اداکردن
loathful دافع بیرغبت سازنده
buffer دافع اطاق خرج
ischuretic دافع حبس پول
larvicide دافع کرم حشره
repulsively بطور زننده یا دافع
recoil system دستگاه دافع توپ
acopic دافع خستگی و کوفتگی
antasthmatic دافع تنگی نفس
to smooth a difficulty اشکالی را رفع یا برطرف کردن
removal برطرف سازی نقل مکان
eliminable حذف کردنی برطرف شدنی
rejector دافع دستگاه دفع پارازیت
sledges کشوی عاید و دافع توپ
sledge کشوی عاید و دافع توپ
rejecter دافع دستگاه دفع پارازیت
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
muzzle compensator دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle bell دافع دهانه شیپوری لوله توپ
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
sleigh درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleighs درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
emunctory مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
anthelmintic دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
weedicide علف کش داروی دافع علف هرز
insecticidal دافع حشره مربوط به حشره کشی
oil buffer ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
remove دور کردن برطرف کردن
removes دور کردن برطرف کردن
removing دور کردن برطرف کردن
rectifies برطرف کردن جبران کردن
rectified برطرف کردن جبران کردن
rectify برطرف کردن جبران کردن
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
to get over برطرف کردن طی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com