Dictiornary-Farsi | برق رسانایی مستقیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
forward conductance	برق رسانایی مستقیم


Other Matches

conductance	رسانایی الکتریکی گرما رسانایی
conductance	میزان رسانایی رسانایی
conductivity	رسانایی قابلیت رسانایی
dasd	Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission	مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directs	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange	تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction	نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
conduction	رسانایی
total conductivity	رسانایی کل
conductivity	رسانایی
electrical conductivity	رسانایی
specific conductance	رسانایی
conductance	رسانایی
superconductivity	بس رسانایی
permeance	رسانایی مغناطیسی
on period	مدت رسانایی
electrode conductance	رسانایی الکترد
mutual conductance	رسانایی متقابل
electrical conductance	رسانایی الکتریکی
magneto conductivity	رسانایی مغناطیسی
permeance	مغناطیس رسانایی
equivalent conductance	رسانایی هم ارز
outer shell electron	الکترون رسانایی
conducting period	دوره رسانایی
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
valence electron	الکترون رسانایی
ionic conduction	رسانایی یونی
conduction band	نوار رسانایی
magnetic conductance	رسانایی مغناطیسی
conduction current	جریان رسانایی
hole conductance	رسانایی حفرهای
conduction electron	الکترون رسانایی
conductivity	برق رسانایی
conduction	رسانایی الکتریکی
conductivity bridge	پل برق رسانایی
transconductance	رسانایی متقابل
limiting ionic conductance	رسانایی یونی حد
limiting equivalent conductance	رسانایی اکی والان حد
photo conductive effect	اثر نور- رسانایی
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
conductometric titration	تیتراسیون رسانایی سنجی
photoconductive cell	پیل نور- رسانایی
direct command	فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation	کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights	زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes	رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device	اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
levels	مستقیم
levelled	مستقیم
attributive	مستقیم
level	مستقیم
first-hand	مستقیم
beeline	خط مستقیم
bee line	خط مستقیم
leveled	مستقیم
straight	مستقیم
straighter	مستقیم
straightest	مستقیم
on line	مستقیم
firsthand	مستقیم
unintermediate <adj.>	مستقیم
direct <adj.>	مستقیم
righted	مستقیم
straight line	خط مستقیم
straight line	مستقیم
directed	مستقیم
right	مستقیم
upstanding	مستقیم
straightish	مستقیم
directs	مستقیم
straight line code	کد خط مستقیم
righting	مستقیم
straight line code	کد مستقیم
d.c.	جریان مستقیم
direct outlet	ابگیر مستقیم
close supervision	نظارت مستقیم
direct lighting	روشنایی مستقیم
uniaxial bending	خمش مستقیم
straightening flute drill	مته مستقیم
uncurl	مستقیم شدن
d.c	جریان مستقیم
through call	مکالمه مستقیم
video disk	دسترسی مستقیم
dressings	مستقیم کنی
dressing	مستقیم کنی
hottest	خط تلفن مستقیم
hotter	خط تلفن مستقیم
hot	خط تلفن مستقیم
air line	خط مستقیم هوایی
ambagious	غیر مستقیم
as the crow files	بخط مستقیم
visual fire	تیر مستقیم
wall pass	پاس مستقیم
airline	خط مستقیم هوایی
airlines	خط مستقیم هوایی
highroad	صراط مستقیم
highroads	صراط مستقیم
straight position	فرم مستقیم
Go straight ahead.	مستقیم بروید.
backstair	غیر مستقیم
direct observation	دیدبانی مستقیم
spur offtake	ابگیر مستقیم
forward voltage	ولتاژ مستقیم
direct labour	دستمزد مستقیم
direct fire	تیر مستقیم
direct fire	اتش مستقیم
direct file	پرونده مستقیم
direct file	فایل مستقیم
rectiliner	مستقیم الخط
direct dye	رنگینه مستقیم
direct damage	ضرر مستقیم
sideway	غیر مستقیم
direct load	بارگذاری مستقیم
direct material	مواد مستقیم
direct selection	انتخاب مستقیم
forward resistance	مقاومت مستقیم
line storm	طوفان مستقیم
on line help	کمک مستقیم
positive relation	رابطه مستقیم
proximate	بیفاصله مستقیم
proximate cause	علت مستقیم
direct support	کمک مستقیم
direct support	پشتیبانی مستقیم
random access	دستیابی مستقیم
direct coupling	کوپلینگ مستقیم
sonna deung koot	دست مستقیم
direct address	نشانی مستقیم
direct access	دستیابی مستقیم
direct access	دسترسی مستقیم
direct relationship	وابستگی مستقیم
direct relationship	ارتباط مستقیم
direct reading	قرائت مستقیم
direct processing	پردازش مستقیم
direct process	فرایند مستقیم
direct address	آدرس مستقیم
direct aggression	پرخاشگری مستقیم
direct control	کنترل مستقیم
specific cost	هزینه مستقیم
straight edge	لبه مستقیم
direct coupling	جفتگری مستقیم
straight left	چپ مستقیم در بوکس
direct selling	فروش مستقیم
direct cost	هزینه مستقیم
straight line	بخط مستقیم
straight line	دارای خط مستقیم
direct conversion	تبدیل مستقیم
direct pressure	فشار مستقیم
direct taxation	مالیات مستقیم
directness	مستقیم بودن
direct hit	اصابت مستقیم
direct taxes	مالیاتهای مستقیم
indirect	غیر مستقیم
rectilinear	مستقیم الخط
straightest	قسمت مستقیم
intuition	درک مستقیم
intuitions	درک مستقیم
straight	قسمت مستقیم
direct tax	مالیات مستقیم
direct object	مفعول مستقیم
straighter	قسمت مستقیم
aright	مستقیم مستقیما
direct current	جریان مستقیم
direct hits	اصابت مستقیم
circumlocution	بیان غیر مستقیم
circumlocutions	بیان غیر مستقیم
indirect object	مفعول غیر مستقیم
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
parried	سد کردن دفاع مستقیم
excise	مالیات غیر مستقیم
jab	ضربه سریع مستقیم
direct oration	گفته یا قول مستقیم
direct addressing	نشان دهی مستقیم
staight thrust	حمله ساده مستقیم
direct addressing	ادرس دهی مستقیم
direct access method	روش دستیابی مستقیم
direct measurement	اندازه گیری مستقیم
direct reading instrument	دستگاه مستقیم خوانی
shot direct at goal	شوت مستقیم به دروازه
direct quota tion	نقل قول مستقیم
parries	سد کردن دفاع مستقیم
direct read after write	خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct quenching	سخت گردانی مستقیم
parry	سد کردن دفاع مستقیم
parrying	سد کردن دفاع مستقیم
direct absorption process	فرایند جذب مستقیم
direct access	دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct memory access	دستیابی مستقیم به حافظه
indirect taxes	مالیاتهای غیر مستقیم
indirect tax	مالیات غیر مستقیم
direct casting	ریخته گری مستقیم
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
dressing device	دستگاه مستقیم کنی
straihting machine	دستگاه مستقیم کنی
stiffer	مستقیم چوب شده
stiff	مستقیم چوب شده