English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (4 milliseconds)
English Persian
stars in one's eyes <idiom> برق زدن چشمها از خوشحالی
Other Matches
anisometropia ناهمسانی انکساری چشمها
ocellated دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
ocellate دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
happily خوشحالی
jocosity خوشحالی
happiness خوشحالی
joyfully <adv.> با خوشحالی
happily <adv.> با خوشحالی
mirth خوشحالی
glee خوشحالی
gaily با خوشحالی
joyfulness خوشحالی
fortunately <adv.> با خوشحالی
gladness خوشحالی
fortunately <adv.> از روی خوشحالی
happily <adv.> از روی خوشحالی
joyfully <adv.> از روی خوشحالی
joyfully ازروی خوشحالی
fool's paradise خوشحالی موهوم
euphoria خوشحالی رضایت
joys خوشحالی کردن
joy خوشحالی کردن
hollers فریاد خوشحالی
hollering فریاد خوشحالی
hollered فریاد خوشحالی
whoopee فریاد خوشحالی
holler فریاد خوشحالی
gayly با خوشحالی ز باسرور و نشاط
gleefully از روی شادی و خوشحالی
fleshment خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to feel on top of the world تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
to be on top of the world تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
put up a good front <idiom> وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
good riddance to bad rubbish <idiom> وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com