Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
debugger |
برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل |
|
|
Other Matches |
|
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
swarms |
چندین اشکال برنامه |
program debugging |
اشکال زدایی برنامه |
swarmed |
چندین اشکال برنامه |
debugging a program |
اشکال زدایی یک برنامه |
swarm |
چندین اشکال برنامه |
primitive |
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی |
transversal |
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی |
sets |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
set |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
setting up |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
symbolic |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
symbolically |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
regional breakpoint |
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود |
snapshots |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
snapshot |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
maintenance |
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند |
traces |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
trace |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
traced |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
gadroon |
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
nodus |
اشکال |
dead lock |
اشکال |
drawback |
اشکال |
drawbacks |
اشکال |
disadvantage |
اشکال |
disadvantages |
اشکال |
spinosity |
اشکال |
bugs |
اشکال |
node |
اشکال |
traversing |
اشکال |
traverse |
اشکال |
traverses |
اشکال |
bugging |
اشکال |
traversed |
اشکال |
worriment |
اشکال |
nodes |
اشکال |
snaggy |
پر اشکال |
barely |
با اشکال |
bug |
اشکال |
geometric shapes |
اشکال هندسی |
i can add rapidly |
به اشکال ما افزود |
debugger |
اشکال یابی |
smooth delivery |
تحویل بی اشکال |
debugger |
اشکال زدائی |
error description |
توضیح اشکال |
forms of currency |
اشکال پول |
to tide over a difficulty |
اشکال را بر طرف |
geometrical figures |
اشکال هندسی |
baboons |
اشکال مضحک |
fault description |
توضیح اشکال |
baboon |
اشکال مضحک |
diversely |
به اشکال مختلف |
to make difficulties |
اشکال تراشیدن |
nuclide |
اشکال اتمی |
burbling |
اشکال بی نظمی |
difficulty |
اشکال زحمت |
trouble shooting |
رفع اشکال |
demurrable |
اشکال کردنی |
debugging |
اشکال زدایی |
debugging |
اشکال زدائی |
debugs |
اشکال زدایی |
debugged |
اشکال زدایی |
hardness |
اشکال سفتی |
difficulties |
اشکال زحمت |
debug |
اشکال زدایی |
troubleshooting |
اشکال یابی |
burbled |
اشکال بی نظمی |
description of error |
توضیح اشکال |
burble |
اشکال بی نظمی |
burbles |
اشکال بی نظمی |
impediments |
محظور اشکال |
impediment |
محظور اشکال |
defect description |
توضیح اشکال |
wells |
بدون اشکال اوه |
acataposis |
اشکال عمل بلع |
handicaps |
امتیاز دادن اشکال |
handicap |
امتیاز دادن اشکال |
dysphagia |
اشکال دربلعیدن غذا |
To raise difficulties . To creat obstacles. |
اشکال تراشی کردن |
To get into difficulties. |
دچار اشکال شدن |
it is particularly difficult |
یک اشکال بخصوصی دارد |
discomfit |
ایجاد اشکال کردن |
discomfiting |
ایجاد اشکال کردن |
discomfits |
ایجاد اشکال کردن |
discomfited |
ایجاد اشکال کردن |
bottle neck |
مانع اشکال کار |
dysphonia |
اشکال در حرف زدن |
to create a difficulty |
اشکال پیش اوردن |
There is the rub. |
اشکال درهمین جااست |
debug aids |
ادوات اشکال زدایی |
debugged |
اشکال زدائی کردن |
debugged |
اشکال زدایی کردن |
debug |
اشکال زدائی کردن |
kaleidoscopes |
لوله اشکال نما |
debug |
اشکال زدایی کردن |
well |
بدون اشکال اوه |
similar figures |
اشکال همانندیا متشابه |
debugs |
اشکال زدایی کردن |
debugs |
اشکال زدائی کردن |
kaleidoscope |
لوله اشکال نما |
debugging aids |
ادوات اشکال زدایی |
debugging aids |
وسائل اشکال زدایی |
diversiform |
دارای اشکال مختلف |
pressed for time <idiom> |
با اشکال وبه سختی وقت |
adds |
قرار دادن اشکال کنار هم |
adding |
قرار دادن اشکال کنار هم |
add |
قرار دادن اشکال کنار هم |
filet |
توری دارای اشکال مربع |
smooth |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smooths |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
To put obstacles in the way. |
سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن ) |
smoothest |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smoothed |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
proteus |
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته |
galanty show |
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن |
sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
compiler |
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند |
businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
supervisory |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند |
iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
goto |
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد |
executive |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
executives |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
developments |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
calling |
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه |
stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
diagnostics |
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد |
stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
synthetic address |
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است |
stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
subprogram |
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود |
development |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
chapter |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
c |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
coding |
صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
dropped |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
debugger |
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند |
dynamic link library |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
dropping |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
drops |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
drop |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
main line program |
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند |
drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
chapters |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
hooks |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
segments |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
sections |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
helps |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |