Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
partial plan
برنامه جزئی
Other Matches
retail bin
انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
api
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
snatches
جزئی
parcel
جزئی از یک کل
parcels
جزئی از یک کل
snatching
جزئی
duple
دو جزئی
negligible
جزئی
peppercorn
جزئی
inappreciable
جزئی
A part of the whole .
جزئی از کل
snatchy
جزئی
two limbed
دو جزئی
triparite
سه جزئی
snatched
جزئی
portion
جزئی
adaphorous
جزئی
peppercorns
جزئی
indifferent
جزئی
trifling
جزئی
fiddling
جزئی
imperceptible
جزئی
retail
جزئی
sexpartite
شش جزئی
hexamerous
شش جزئی
snatch
جزئی
haxamerous
شش جزئی
portions
جزئی
minute
جزئی
paltry
جزئی
remoter
جزئی
remoter
جزئی کم
remote
جزئی
paultry
جزئی
small
جزئی کم
smaller
جزئی کم
remote
جزئی کم
smallest
جزئی کم
remotest
جزئی کم
rush
جزئی
remotest
جزئی
petty
جزئی
corpuscular
جزئی
partial
جزئی
rushing
جزئی
rushed
جزئی
piddling
جزئی
peddling
جزئی
potties
جزئی
ternal
سه جزئی
potty
جزئی
picayubnish
جزئی
inconsiderable
جزئی
picayune
جزئی
nominal
جزئی
partial
مغرض جزئی
incidentals
رویداهای جزئی
skirmish
جنگ جزئی
a minor incident
یک حادثه جزئی
fractionary
جزئی خرد
fractional damage
خسارت جزئی
glim
درک جزئی
incomplete breakdown
شکست جزئی
skirmishes
جنگ جزئی
excursus
بحث جزئی
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
incidental
جزئی ضمنی
partial adjustment
تطابق جزئی
nugae
نکات جزئی
partial adjustment
تعدیل جزئی
partial competition
رقابت جزئی
partial correctness
صحت جزئی
parial derivative
مشتق جزئی
inconspicuous
جزئی غیرمحسوس
wholly or in part
جزئی یا کلی
gewgaw
چیز جزئی
retail
جزئی فروشی
gewgaws
چیز جزئی
clause
جزئی از جمله
heptamerous
هفت جزئی
clauses
جزئی از جمله
quinquepartite
پنج جزئی
lobed
چند جزئی
fewtrils
چیز جزئی
little
ناچیز جزئی
multipartite
چند جزئی
extrinsic
جزئی ضمیمه
pittance
مبلغ جزئی
detailing
جزئی از اثر
negligibly
بطور جزئی
detail
جزئی از اثر
opuscule
اثر جزئی
flesh wound
زخم جزئی
insignificantly
بطور جزئی
minor constituent
عنصر جزئی
fractionally
بطور جزئی
partial eqilibrium
تعادل جزئی
shading
اختلاف جزئی
immaterial
معنوی جزئی
minor elements
عناصر جزئی
minuitae
نکات جزئی
pettily
بطور جزئی
tertramerous
چهار جزئی
dodecamerous
دوازده جزئی
partial fraction
کسر جزئی
nuance
فرق جزئی
nuances
فرق جزئی
partial pressure
فشار جزئی
partial order
ترتیب جزئی
quadripartite
چهار جزئی
partial loss
زیان جزئی
partial function
تابع جزئی
pair
هرچیز دو جزئی
nipped
چیزی جزئی
minus cule
ریز جزئی
partial correlation
همبستگی جزئی
particular average
خسارات جزئی
retail dealer
جزئی فروش
light laod
بار جزئی
septempartite
هفت جزئی
retail bin
انبار جزئی
trivialism
چیز جزئی
particular average
خسارت جزئی
it is immaterial
جزئی است
nips
چیزی جزئی
nip
چیزی جزئی
light damage
خسارت جزئی یا سبک
partial sum
حاصل جمع جزئی
partial enhancement factor
ضریب تشدید جزئی
shade of meaning
اختلاف جزئی در معنی
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
(not) know the first thing about something
<idiom>
اطلاعات جزئی داشتن
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
giblet
خرده ریز جزئی
light load test
ازمایش بار جزئی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
to p an element to a word
جزئی از سر واژهای دراوردن
A fundamental (slight) difference.
اختلاف اساسی ( جزئی )
hint
چیز خیلی جزئی
retail
بصورت جزئی فروختن
hints
چیز خیلی جزئی
hinted
چیز خیلی جزئی
pull
برتری جزئی و مختصر
budging
تکان جزئی خوردن
budges
تکان جزئی خوردن
budged
تکان جزئی خوردن
budge
تکان جزئی خوردن
par tial eclipse
کسوف یا خسوف جزئی
partial equilibrium analysis
تحلیل تعادل جزئی
partial differential equation
معادلات دیفرانسیل جزئی
henpeck
کوشش درمداخلات جزئی
inappreciative
غیر محسوس جزئی
pulls
برتری جزئی و مختصر
retail trade
معامله بصورت جزئی
partial carry
رقم تقلی جزئی
goto
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
compiler
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
supervisory
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
sequential
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
iterate
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
iterative routine
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
executive
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
parameters
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
businesses
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
executives
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
developments
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
stops
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
synthetic address
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
development
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com