Total search result: 201 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
curriculum development |
برنامه ریزی درسی |
|
|
Other Matches |
|
planning comission |
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی |
syllabuses |
برنامه درسی |
curriculums |
برنامه درسی |
curriculum |
برنامه درسی |
syllabus |
برنامه درسی |
simplex method |
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی |
linear programming |
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین |
business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
apt |
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود |
programming |
برنامه ریزی |
planning <adj.> |
برنامه ریزی |
schematization |
برنامه ریزی |
management |
برنامه ریزی |
managements |
برنامه ریزی |
planning principles |
اصول برنامه ریزی |
planning model |
الگوی برنامه ریزی |
planning cycle |
دوره برنامه ریزی |
work out <idiom> |
برنامه ریزی کردن |
planning horizon |
افق برنامه ریزی |
planning horizon |
مدت برنامه ریزی |
planning system |
نظام برنامه ریزی |
population planning |
برنامه ریزی جمعیت |
state planning |
برنامه ریزی دولتی |
macroplanning |
برنامه ریزی کلان |
social planning |
برنامه ریزی اجتماعی |
dietetics |
برنامه ریزی غذایی |
production planning |
برنامه ریزی تولید |
schedules |
برنامه ریزی کردن |
programmed |
برنامه ریزی شده |
plan |
برنامه ریزی کردن |
plans |
برنامه ریزی کردن |
schedule |
برنامه ریزی کردن |
linear programming |
برنامه ریزی خطی |
product planning |
برنامه ریزی محصولات |
development planning |
برنامه ریزی توسعه |
scheduled |
برنامه ریزی کردن |
sectoral planning |
برنامه ریزی بخشی |
square away <idiom> |
برنامه ریزی کردن |
central planning |
برنامه ریزی مرکزی |
centeralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
quantitative programming |
برنامه ریزی کمی |
personnel development |
برنامه ریزی استخدامی |
quadratic programming |
برنامه ریزی غیرخطی |
national planning |
برنامه ریزی ملی |
programming methods |
روشهای برنامه ریزی |
overall planning |
برنامه ریزی کلی |
imperative planning |
برنامه ریزی اجباری |
financial planning |
برنامه ریزی مالی |
ex ante |
برنامه ریزی شده |
programs |
برنامه ریزی کردن |
optimal planning |
برنامه ریزی مطلوب |
centralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
program |
برنامه ریزی کردن |
develops |
برنامه ریزی و تولید |
optimal planning |
برنامه ریزی بهینه |
corporate planning |
برنامه ریزی شرکت |
family planning |
برنامه ریزی خانواده |
dynamic programming |
برنامه ریزی پویا |
goal programming |
برنامه ریزی ارمانی |
rural planning |
برنامه ریزی روستائی |
timing |
برنامه ریزی زمانی |
contract scheduling |
برنامه ریزی قرارداد |
economic planning |
برنامه ریزی اقتصادی |
consolidated planning |
برنامه ریزی تلفیقی |
comprehensive planning |
برنامه ریزی جامع |
educational planning |
برنامه ریزی اموزشی |
adhoc planning |
برنامه ریزی روزمره |
agricultural planning |
برنامه ریزی کشاورزی |
regional planning |
برنامه ریزی منطقهای |
develop |
برنامه ریزی و تولید |
scheduled fire |
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه |
planned saving |
پس انداز برنامه ریزی شده |
non numeric programming |
برنامه ریزی غیر عددی |
programmed check |
بررسی برنامه ریزی شده |
inter sectoral planning |
برنامه ریزی بین بخشی |
programmed check |
مقابله برنامه ریزی شده |
programmable terminal |
ترمینال قابل برنامه ریزی |
programmable check |
مقابله برنامه ریزی شده |
programmed computer |
کامپیوتر برنامه ریزی شده |
production planning and control |
برنامه ریزی و کنترل تولید |
multi level planning |
برنامه ریزی چند سطحی |
devises |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
generalized planning |
برنامه ریزی تعمیم یافته |
decentralized planning |
برنامه ریزی غیر متمرکز |
devising |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
gosplan |
سازمان برنامه ریزی شوروی |
devise |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
planned demand |
تقاضای برنامه ریزی شده |
devised |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
nonlinear programming |
برنامه ریزی غیر خطی |
programmed label |
برچسب برنامه ریزی شده |
scheduling |
برنامه ریزی کارهای اجرائی |
production resource planning |
برنامه ریزی منابع تولید |
manpower planning |
برنامه ریزی نیروی انسانی |
programmed instruction |
دستورالعمل برنامه ریزی شده |
long run planning |
برنامه ریزی بلند مدت |
directive planning |
برنامه ریزی هدایت شده |
programmed switch |
گزینه برنامه ریزی شده |
short run planning |
برنامه ریزی کوتاه مدت |
integer programming |
برنامه ریزی عدد صحیح |
material requirements planning |
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا |
medium term planning |
برنامه ریزی میان مدت |
nonprogrammed halt |
توقف برنامه ریزی نشده |
financial planning system |
سیستم برنامه ریزی مالی |
impulse buying |
خرید بدون برنامه ریزی |
prom |
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory |
proms |
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory |
planned investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده |
centrally planned economy |
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود |
blows |
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده |
blow |
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده |
programmed i/o |
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده |
development |
برنامه ریزی تولید محصول جدید |
knock about <idiom> |
بدون برنامه ریزی سفر کردن |
redefines |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
hard |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
sensitivity analysis |
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی |
redefine |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
redefined |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
redefining |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
materials requirements planning |
برنامه ریزی مواد مورد نیاز |
developments |
برنامه ریزی تولید محصول جدید |
harder |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
planning programming budgetting |
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای |
hardest |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
electrically |
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است |
EAPROM |
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است |
fpla |
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان |
timer switch |
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده |
cursors |
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است |
designs |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
blasts |
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM |
to reprogram |
دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی] |
cursor |
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است |
blast |
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM |
addressable |
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است |
design |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
planned economies |
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه |
planned economy |
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه |
balance |
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند |
eds |
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد |
delays |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
preprogrammed |
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد |
balances |
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند |
delaying |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
delay |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
plato |
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی |
prom |
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است . |
robotics |
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها |
eerom |
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد |
proms |
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است . |
pla |
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد |
business |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
businesses |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
programmer |
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند |
programmers |
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند |
facsimile |
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه |
facsimiles |
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه |
programmable logic array |
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی |
programmable read only memory |
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی |
eprom |
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک |
scheduled |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
schedules |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
schedule |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
ACD |
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
graphics |
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود |
mask |
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند |
masks |
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند |
textbooks |
کتاب درسی |
textbook |
کتاب درسی |
instruction material |
مواد درسی |
text book |
کتاب درسی |
instruction film |
فیلم درسی |
vademecum |
کتاب درسی |
record |
یادداشت درسی |
text |
کتاب درسی |
notes |
یادداشت درسی |
texts |
کتاب درسی |
paper work |
تکالیف درسی |
electrically |
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است |
unintended saving |
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده |
notebook |
دفتر تکالیف درسی |
notebooks |
دفتر تکالیف درسی |
texbookish |
وابسته به کتاب درسی |
assignment |
تکلیف درسی و مشق شاگرد |
assignments |
تکلیف درسی و مشق شاگرد |
texbookish |
شبیه متن کتب درسی |
to do a lesson |
درسی راروان کردن سردرسی کارکردن |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object lessons |
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود |
object lesson |
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |