Total search result: 301 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
national planning |
برنامه ریزی ملی |
|
|
Search result with all words |
|
management |
برنامه ریزی |
managements |
برنامه ریزی |
hard |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
harder |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
hardest |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
program |
برنامه ریزی کردن |
programs |
برنامه ریزی کردن |
graphics |
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود |
facsimile |
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه |
facsimiles |
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه |
robotics |
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها |
blow |
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده |
blows |
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده |
balance |
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند |
balances |
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند |
eds |
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد |
apt |
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود |
develop |
برنامه ریزی و تولید |
develops |
برنامه ریزی و تولید |
business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
business |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
businesses |
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است |
cursor |
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است |
cursors |
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است |
mask |
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند |
masks |
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند |
development |
برنامه ریزی تولید محصول جدید |
developments |
برنامه ریزی تولید محصول جدید |
programming |
برنامه ریزی |
plan |
برنامه ریزی کردن |
plans |
برنامه ریزی کردن |
design |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
designs |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
programmed |
برنامه ریزی شده |
schedule |
برنامه ریزی کردن |
schedule |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
scheduled |
برنامه ریزی کردن |
scheduled |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
schedules |
برنامه ریزی کردن |
schedules |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
delay |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
delaying |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
delays |
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود |
prom |
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است . |
prom |
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory |
proms |
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است . |
proms |
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory |
devise |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devised |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devises |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devising |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
timing |
برنامه ریزی زمانی |
blast |
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM |
blasts |
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM |
electrically |
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است |
electrically |
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است |
scheduling |
برنامه ریزی کارهای اجرائی |
planning <adj.> |
برنامه ریزی |
programmer |
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند |
programmers |
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند |
planned economies |
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه |
planned economy |
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه |
redefine |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
redefined |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
redefines |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
redefining |
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی |
robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
family planning |
برنامه ریزی خانواده |
ACD |
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند |
addressable |
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است |
adhoc planning |
برنامه ریزی روزمره |
agricultural planning |
برنامه ریزی کشاورزی |
centeralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
central planning |
برنامه ریزی مرکزی |
centralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
centrally planned economy |
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود |
comprehensive planning |
برنامه ریزی جامع |
consolidated planning |
برنامه ریزی تلفیقی |
contract scheduling |
برنامه ریزی قرارداد |
corporate planning |
برنامه ریزی شرکت |
curriculum development |
برنامه ریزی درسی |
decentralized planning |
برنامه ریزی غیر متمرکز |
development planning |
برنامه ریزی توسعه |
dietetics |
برنامه ریزی غذایی |
directive planning |
برنامه ریزی هدایت شده |
dynamic programming |
برنامه ریزی پویا |
EAPROM |
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است |
economic planning |
برنامه ریزی اقتصادی |
educational planning |
برنامه ریزی اموزشی |
eerom |
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد |
eprom |
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک |
erasable |
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود |
ex ante |
برنامه ریزی شده |
financial planning |
برنامه ریزی مالی |
financial planning system |
سیستم برنامه ریزی مالی |
fpla |
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان |
generalized planning |
برنامه ریزی تعمیم یافته |
goal programming |
برنامه ریزی ارمانی |
Other Matches |
|
planning comission |
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی |
simplex method |
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی |
linear programming |
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین |
scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
schematization |
برنامه ریزی |
overall planning |
برنامه ریزی کلی |
optimal planning |
برنامه ریزی مطلوب |
optimal planning |
برنامه ریزی بهینه |
sectoral planning |
برنامه ریزی بخشی |
social planning |
برنامه ریزی اجتماعی |
linear programming |
برنامه ریزی خطی |
macroplanning |
برنامه ریزی کلان |
work out <idiom> |
برنامه ریزی کردن |
square away <idiom> |
برنامه ریزی کردن |
regional planning |
برنامه ریزی منطقهای |
imperative planning |
برنامه ریزی اجباری |
state planning |
برنامه ریزی دولتی |
personnel development |
برنامه ریزی استخدامی |
rural planning |
برنامه ریزی روستائی |
population planning |
برنامه ریزی جمعیت |
planning cycle |
دوره برنامه ریزی |
production planning |
برنامه ریزی تولید |
planning model |
الگوی برنامه ریزی |
planning horizon |
مدت برنامه ریزی |
planning principles |
اصول برنامه ریزی |
planning horizon |
افق برنامه ریزی |
product planning |
برنامه ریزی محصولات |
planning system |
نظام برنامه ریزی |
programming methods |
روشهای برنامه ریزی |
quantitative programming |
برنامه ریزی کمی |
quadratic programming |
برنامه ریزی غیرخطی |
scheduled fire |
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه |
medium term planning |
برنامه ریزی میان مدت |
material requirements planning |
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا |
programmed computer |
کامپیوتر برنامه ریزی شده |
manpower planning |
برنامه ریزی نیروی انسانی |
long run planning |
برنامه ریزی بلند مدت |
programmed switch |
گزینه برنامه ریزی شده |
programmed instruction |
دستورالعمل برنامه ریزی شده |
programmed label |
برچسب برنامه ریزی شده |
production planning and control |
برنامه ریزی و کنترل تولید |
short run planning |
برنامه ریزی کوتاه مدت |
planned saving |
پس انداز برنامه ریزی شده |
nonlinear programming |
برنامه ریزی غیر خطی |
planned demand |
تقاضای برنامه ریزی شده |
nonprogrammed halt |
توقف برنامه ریزی نشده |
programmable check |
مقابله برنامه ریزی شده |
gosplan |
سازمان برنامه ریزی شوروی |
programmable terminal |
ترمینال قابل برنامه ریزی |
integer programming |
برنامه ریزی عدد صحیح |
programmed check |
بررسی برنامه ریزی شده |
non numeric programming |
برنامه ریزی غیر عددی |
production resource planning |
برنامه ریزی منابع تولید |
impulse buying |
خرید بدون برنامه ریزی |
programmed check |
مقابله برنامه ریزی شده |
inter sectoral planning |
برنامه ریزی بین بخشی |
multi level planning |
برنامه ریزی چند سطحی |
planning programming budgetting |
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای |
materials requirements planning |
برنامه ریزی مواد مورد نیاز |
planned investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده |
programmed i/o |
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده |
sensitivity analysis |
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی |
knock about <idiom> |
بدون برنامه ریزی سفر کردن |
timer switch |
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده |
to reprogram |
دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی] |
preprogrammed |
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد |
plato |
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی |
pla |
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد |
programmable logic array |
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی |
programmable read only memory |
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
unintended saving |
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
moulting |
پر ریزی موی ریزی |
dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
planning directive |
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی |
planning factor |
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
planning guidance |
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده |
executive |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
goto |
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد |
supervisory |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند |
executives |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
compiler |
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند |
iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
subprogram |
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود |
development |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
developments |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
synthetic address |
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است |
calling |
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه |
stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
diagnostics |
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد |
stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
dynamic link library |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
coding |
صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد |
dropping |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
debugger |
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
main line program |
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند |
chapters |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
drops |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
dropped |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
drop |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
c |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته |
optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
chapter |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
hook |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
intermittent error |
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال |
section |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
sections |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
help |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
parent program |
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند |
identification |
بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند |
segment |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
helps |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
macro |
زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد |
transferring |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfers |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
conditional |
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند |
segments |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
hooks |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
helped |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
annotation |
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه |
out of line |
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند |
modes |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
annotations |
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه |
mode |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
threads |
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد |
syntactic error |
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است |
token |
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود |
thread |
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد |
modules |
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند |
generating |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
generates |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
generated |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
module |
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند |
generate |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
semicompiled |
برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند |
tokens |
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود |
softest |
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند |
softer |
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند |
swapping |
فعالیتی که در آن داده برنامه از حافظه اصلی به دیسک می رود در حالی که برنامه دیگر آماده اجرا است |
jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
soft |
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند |
routine |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routines |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routinely |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
calloc |
در برنامه نویسی C دستور اختصاصی حافظه به برنامه |
automatic recovery program |
برنامه ترمیمی خودکار برنامه بازیابی اتوماتیک |
subroutine |
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
shell out |
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد |
closes |
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است |
closest |
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است |
closer |
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است |