English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (7 milliseconds)
English Persian
trenchant برنده
incisive برنده
cutting برنده
vehicle برنده
vehicles برنده
cutter برنده
cutters برنده
winning برنده
winnings برنده
winner برنده
winners برنده
conductive برنده
deferent برنده
foretooth برنده
incisor tooth برنده
incisory برنده
high proof برنده
mutilator برنده
portative برنده
scissile برنده
Other Matches
discoverer پی برنده
discoverers پی برنده
heuristic پی برنده
lacerative برنده یا درنده
incisively بطور برنده
winners برنده بازی
achiever از پیش برنده
matrolinous بارث برنده
winner برنده بازی
medalist برنده مدال
propelling پیش برنده
raiders یورش برنده
raider یورش برنده
perseus برنده سر دیو
resolutive تحلیل برنده
annihilator از بین برنده
propulsive جلو برنده
gestatorial برنده پاپ
highest bidder برنده مزایده
edged tool الت برنده
edge tool الت برنده
dissolvent حل کننده برنده
persi برنده سر دیو
outpoint برنده با امتیاز
deferent بیرون برنده
impeller پیش برنده
cutting head نوک برنده
impellor پیش برنده
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
gonfalonier برنده پرچم
promotor پیش برنده
booster بالا برنده
uptake بالا برنده
contenders برنده احتمالی
dark horses برنده غیرمترقبه
dark horse برنده غیرمترقبه
heiresses ارث برنده زن
heiress ارث برنده زن
decisions برنده با امتیاز
decision برنده با امتیاز
contender برنده احتمالی
medallists برنده مدال
medalists برنده مدال
medallist برنده مدال
promoters پیش برنده
promoter پیش برنده
shoo-in <idiom> برنده مطلق
boosters بالا برنده
winner of a match برنده مسابقه
utilizer بکار برنده
users بکار برنده
victors برنده مسابقه
victor برنده مسابقه
winning position پوزیسیون برنده
user بکار برنده
uplifter بالا برنده
wearing تحلیل برنده
winning move حرکت برنده
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
emulous رشک برنده طالب
file cutter قسمت برنده سوهان
limivorous فرو برنده گل ولای
nonwinner هرگز برنده نشده
winterer بسر برنده زمستان
liquidator برچیننده از بین برنده
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
raise the hand بالابردن دست برنده
liquidators برچیننده از بین برنده
emasculatory برنده نیروی مردی
emasculative برنده نیروی مردی
jackpots برنده تمام پولها
jackpot برنده تمام پولها
bearing capacity قدرت برنده باربرد
benefic فایده برنده نیکوکار
benefitical منتفع فایده برنده
chung seung برنده هوگوابی تکواندو
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
cutler فروشنده الات برنده
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
painstakingly ساعی رنج برنده
decision برنده کشتی با امتیاز
painstaking ساعی رنج برنده
backsword شمشیر یک لبهء برنده
decisions برنده کشتی با امتیاز
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
won ending اخر بازی برنده
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hellward سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
gulfs هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle سطح برنده تیغه برش
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
hoong seung برنده هوگو قرمز تکواندو
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
scissors چیز برنده قطع کننده
runner up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade قسمت برنده لبههای تیغ دار
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
dye-remover از بین برنده رنگ [سفید کننده]
runner-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliants مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
ingestive بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medalist دارای مدال برنده مدال
medallist دارای مدال برنده مدال
medallists دارای مدال برنده مدال
medalists دارای مدال برنده مدال
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com