Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
purge
برون ریزی
purged
برون ریزی
purges
برون ریزی
discharge
برون ریزی
discharges
برون ریزی
evacuation
برون ریزی
effusion
برون ریزی
effusions
برون ریزی
acting out
برون ریزی
Search result with all words
discharge of affect
برون ریزی هیجانی
Other Matches
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
moulting
پر ریزی موی ریزی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
output
برون ده
outsides
برون
outputs
برون ده
exogenous
برون زا
outside
برون
extrados
برون سو
outhaul line
برون کش
outcrops
برون زد
outcrop
برون زد
without
برون
extrovert
برون گرای
exudation
برون نشست
eccentricities
برون مرکزی
exvia
برون زیست
offline
برون خطی
immigration
برون کوچی
extroverts
برون گرای
eccentricity
برون مرکزی
extroversion
برون گرایی
extratensive
برون نگر
accommodations
برون سازی
objectivism
برون گرایی
accommodation
برون سازی
physiognomy
برون چهر
physiognomies
برون چهر
extraterritorial
برون مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
pericardium
برون شامه دل
outsight
برون بینی
evacuation
برون بری
suburban
برون شهری
suburb
برون شهر
output
برون داد
off line
برون خطی
oversea
برون مرزی
outputs
برون داد
outer directed
برون وابسته
out group
برون گروه
effusion
برون تراوی
effusions
برون تراوی
extrapolation
برون یابی
outlier
برون هشته
effuent
برون ریز
drive!
برون!
[با ماشین]
exogamy
برون پیوندی
exogamy
برون همسری
out flow
برون ریز
copper extraction
برون کشیدن مس
egest
برون کردن
exogen
گیاه برون رو
ectorderm
برون پوست
ectoparasite
انگل برون زی
epithelium
برون پوش
exocathection
برون پردازی
exocrine
برون تراو
exogenous
برون روینده
exogenous
برون زاد
exterritorial
برون مرزی
objectives
برون ذات
objective
برون ذات
self contained
برون بی نیاز
extrafusal
برون دوکی
exteroceptive
برون تنی
superficial degradation
برون تباهی
extragalactic
برون کهکشانی
extrapolations
برون یابی
exopsychic
برون روانی
extrajection
برون اندازی
exogenous variable
متغیر برون زا
emigration
برون کوچی
externality
برون بودگی
the out ward eye
چشم برون
extracyclic
برون حلقهای
extrapolating
برون یابی کردن
extrapolates
برون یابی کردن
extrapolated
برون یابی کردن
extrapolate
برون یابی کردن
extragalactic nebula
سحابی برون کهکشانی
ectoplasm
اکتوپلاسم برون مایه
extragalactic nebula
ابری برون کهکشانی
exosomatic method
روش برون تنی
output
برون گذاشت برونگذار
extraspectral hue
فام برون طیفی
extrapyramidal system
دستگاه برون هرمی
exocrine gland
غده برون ریز
high seas
ابهای برون مرزی
exterritoriality
حقوق برون مرزی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
exogamy
برون زاد اوری
epicarp
پوست میوه برون بر
outputs
برون گذاشت برونگذار
offline operation
عمل برون خطی
supinator muscle
عضله برون گردان
off line storage
حافظه برون خطی
offline storage
انباره برون خطی
offset distance
فاصله برون محوری
outward looking policy
سیاست برون نگر
out of line coding
کدگذاری برون خطی
to reveal itself
از پرده برون افتادن
outbreeding
برون زاد اوری
off line operation
عملکرد برون خطی
pericardiac
وابسته به برون شامه دل
State Department
وزارت برون مرز
peritoneum
برون شامه روده ها
pericardial
وابسته به برون شامه دل
pericarditis
اماس برون شامه قلب
basset
نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
exudate
ترشح التهابی برون نشست
with out book
برون سند کتابی ازبر
extrinsic eye muscles
عضلات برون چرخشی چشم
extrapyramidal motor system
دستگاه حرکتی برون هرمی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
off page connector
اتصال دهنده برون صفحهای
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
exogamous
وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
to let out
اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
differentiating cicuit
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
inpouring
تو ریزی
gravelling
شن ریزی
shrouding
شن ریزی
tininess
ریزی
deplumation
پر ریزی
foundation
پی ریزی
molt
پر ریزی
actification
سرکه ریزی
rip rap
سنگ ریزی
landslips
فرو ریزی
landslip
فرو ریزی
retropulsion
درون ریزی
fineness
ریزی دانه ها
programming
برنامه ریزی
fineness modulus
مدول ریزی
designment
طراح ریزی
outflows
بیرون ریزی
outflow
بیرون ریزی
egestion
بیرون ریزی
management
برنامه ریزی
modeller
طرح ریزی
circumfusion
دور ریزی
cast iron
چدن ریزی
suffusion
زیر ریزی
projection
طرح ریزی
bellfounding
زنگ ریزی
projections
طرح ریزی
chumming
طعمه ریزی
scheming
طرح ریزی
schematization
برنامه ریزی
schematization
طرح ریزی
managements
برنامه ریزی
concrete work
بتن ریزی
perspiration
عرق ریزی
libation
ساغر ریزی
gravelling
سنگ ریزی
projecting
طرح ریزی
green sand molding
قالب ریزی تر
foundation
پی ریزی اساس
iron foundry
اهن ریزی
modelling
طرح ریزی
grouting
دوغاب ریزی
placing concrete
بتن ریزی
foundries
چدن ریزی
casting
چدن ریزی
foundry
چدن ریزی
libations
ساغر ریزی
bloodbath
خون ریزی
bloodbaths
خون ریزی
sweat
عرق ریزی
sweats
عرق ریزی
budgeting
بودجه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
earthwork
خاک ریزی
minuteness
ریزی ناچیزی
fillings
خاک ریزی
planning
طرح ریزی
foundation soil
پی ریزی ساختمان
filling
خاک ریزی
sweating
عرق ریزی
to fill up an excavation
خاک ریزی کردن
gun metal
فلز توپ ریزی
transfer molding
قالب ریزی انتقالی
type metal
فلز حروف ریزی
embank
خاک ریزی کردن
mold
قالب ریزی کردن
national planning
برنامه ریزی ملی
financial planning
برنامه ریزی مالی
ex ante
برنامه ریزی شده
linear programming
برنامه ریزی خطی
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
work out
<idiom>
برنامه ریزی کردن
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
To lay the foundation.
پی نهادن ( پی ریزی کردن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com