English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
peritoneum برون شامه روده ها
Other Matches
pericardium برون شامه دل
pericardial وابسته به برون شامه دل
pericardiac وابسته به برون شامه دل
pericarditis اماس برون شامه قلب
matral وابسته به نرم شامه یا سخت شامه
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
smells شامه
pleura شش شامه
pellicle شامه
patagium شامه
meninx شامه مخ
membrance شامه
flair شامه سگ
smelled شامه
smell شامه
smelling شامه
velum شامه
membrane شامه
membranes شامه
mater نرم شامه
mater سخت شامه
pleural وابسته به شامه شش
mucosa شامه مخاطی
evening pragen نماز شامه
endocardium درون شامه دل
mucous membrance شامه مخاطی
olfaction حس شامه بویایی
membran شامه دار
pia mater نرم شامه
piamater نرم شامه
synovial membrane شامه یاغشازلالی
olfactory nerve عصب شامه
serous membrane شامه ابکی
rhinencephalon مرکز شامه
anosmia فقدان حس شامه
dura mater سخت شامه
pleurotomy برش شامه شش
pleurisy اماس شامه ریه
quick scented دارای شامه تیزیاتند
perichondrium شامه غضروف پوش
keen scented دارای شامه تیز
meningeal وابسته به شامه مخ پاشامی
nosiest دارای شامه تیز فضول
nosey دارای شامه تیز فضول
nosy دارای شامه تیز فضول
nosier دارای شامه تیز فضول
sleuth hound یکجور سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhounds نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhound نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
pleurohepatitis اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
endocranium سطح داخلی جمجمعه و سخت شامه مغز
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
bowel روده
bowels روده
in a tangle روده
gut دل و روده
enteron روده
gutting دل و روده
ileum چم روده
guts روده
guts دل و روده
gill روده
gutting روده
garbage روده
gut روده
outputs برون ده
output برون ده
exogenous برون زا
extrados برون سو
outhaul line برون کش
outsides برون
outside برون
outcrop برون زد
without برون
outcrops برون زد
tormina قولنج روده
embowel روده در اوردن از
viscerate روده در اوردن از
colon ستون روده
yack روده درازی
hysterical روده بر کننده
hysterically روده بر کننده
mesentery روده بند
disembowel روده دراوردن از
coecum روده کور
enterotomy عمل روده
disemboweled روده دراوردن از
embowel در روده گذاردن
small intestine روده باریک
disembowelled روده دراوردن از
gutting روده دراوردن از
guts روده دراوردن از
gut روده دراوردن از
knuckles قرحه روده
knuckle قرحه روده
rectums راست روده
rectum راست روده
enteritis اماس روده
purtenance دل و روده متعلقات
saburra اخلاط روده
small intestine روده کوچک
enterology روده شناسی
enterography شرح روده ها
enterocele فتق روده
enterectomy روده بری
enteralgia درد روده
cecum روده کور
helminth کرم روده
haruspex روده بین
intestinal روده دار
enterotomy روده شکافی
large intestine روده بزرگ
colons ستون روده
hindgut روده خلفی
caecum روده کور
ascarid کرم روده
disemboweling روده دراوردن از
jejunum تهی روده
long windedness روده درازی
screaming روده برکننده
disembowelling روده دراوردن از
ileum روده دراز
intestine روده امعاء
disembowels روده دراوردن از
intestines روده امعاء
outsight برون بینی
outlier برون هشته
extroversion برون گرایی
offline برون خطی
out flow برون ریز
eccentricity برون مرکزی
objectivism برون گرایی
extrovert برون گرای
exvia برون زیست
outer directed برون وابسته
out group برون گروه
the out ward eye چشم برون
exudation برون نشست
oversea برون مرزی
eccentricities برون مرکزی
purged برون ریزی
purge برون ریزی
purges برون ریزی
emigration برون کوچی
drive! برون! [با ماشین]
off line برون خطی
self contained برون بی نیاز
objective برون ذات
superficial degradation برون تباهی
discharges برون ریزی
discharge برون ریزی
objectives برون ذات
effusion برون تراوی
exogenous برون زاد
copper extraction برون کشیدن مس
exogamy برون پیوندی
suburb برون شهر
externality برون بودگی
exteroceptive برون تنی
exterritorial برون مرزی
evacuation برون ریزی
acting out برون ریزی
extracyclic برون حلقهای
ectorderm برون پوست
exogamy برون همسری
exopsychic برون روانی
exogenous برون روینده
exocathection برون پردازی
egest برون کردن
effuent برون ریز
exogen گیاه برون رو
epithelium برون پوش
exogenous variable متغیر برون زا
ectoparasite انگل برون زی
evacuation برون بری
extroverts برون گرای
extrafusal برون دوکی
extraterritoriality برون مرزی
extrajection برون اندازی
outputs برون داد
extrapolation برون یابی
effusions برون تراوی
extraterritorial برون مرزی
effusions برون ریزی
effusion برون ریزی
extrapolations برون یابی
suburban برون شهری
exocrine برون تراو
accommodations برون سازی
accommodation برون سازی
physiognomy برون چهر
physiognomies برون چهر
extragalactic برون کهکشانی
immigration برون کوچی
output برون داد
extratensive برون نگر
windbags نطاق روده دراز
octopus روده پای هشت پا
chatterbox ادم روده دراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com