Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English
Persian
exterritorial
برون مرزی
extraterritorial
برون مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
oversea
برون مرزی
Search result with all words
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
exterritoriality
حقوق برون مرزی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
high seas
ابهای برون مرزی
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
Other Matches
borderline
مرزی
mete
: خط مرزی
paralic
مرزی
boundary
مرزی
bordered
خط مرزی
bordering
خط مرزی
marginal
مرزی
border
خط مرزی
boundaries
مرزی
outpost
پایگاه مرزی
frontalier
یکان مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
marginal check
برسی مرزی
marginal check
مقابله مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
mete
سنگ مرزی
marchland
زمین مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
outposts
پایگاه مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
boundary surface
سطح مرزی
marginal test
ازمون مرزی
boundary layer
لایه مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
borderline state
حالت مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
border stone
سنگ مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
border land
زمین مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
boundary effect
اثر مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
frontalier
جزو یکان مرزی
catchment
حوزه ابریز مرزی
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
inland
درون مرزی داخله
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
outsides
برون
exogenous
برون زا
outcrop
برون زد
without
برون
outside
برون
output
برون ده
extrados
برون سو
outputs
برون ده
outhaul line
برون کش
outcrops
برون زد
exteroceptive
برون تنی
exogamy
برون همسری
extratensive
برون نگر
externality
برون بودگی
extrajection
برون اندازی
extroversion
برون گرایی
exvia
برون زیست
exudation
برون نشست
extragalactic
برون کهکشانی
extrafusal
برون دوکی
extracyclic
برون حلقهای
objectivism
برون گرایی
drive!
برون!
[با ماشین]
out group
برون گروه
offline
برون خطی
outer directed
برون وابسته
outlier
برون هشته
outsight
برون بینی
pericardium
برون شامه دل
self contained
برون بی نیاز
superficial degradation
برون تباهی
the out ward eye
چشم برون
effusions
برون تراوی
accommodations
برون سازی
output
برون داد
suburb
برون شهر
suburban
برون شهری
acting out
برون ریزی
evacuation
برون بری
immigration
برون کوچی
extroverts
برون گرای
copper extraction
برون کشیدن مس
extrovert
برون گرای
ectoparasite
انگل برون زی
ectorderm
برون پوست
accommodation
برون سازی
physiognomy
برون چهر
effusions
برون ریزی
extrapolations
برون یابی
effusion
برون تراوی
effusion
برون ریزی
outputs
برون داد
physiognomies
برون چهر
effuent
برون ریز
out flow
برون ریز
extrapolation
برون یابی
egest
برون کردن
objective
برون ذات
purge
برون ریزی
emigration
برون کوچی
purges
برون ریزی
purged
برون ریزی
exogen
گیاه برون رو
exogenous
برون روینده
exogenous
برون زاد
exogenous variable
متغیر برون زا
exopsychic
برون روانی
exogamy
برون پیوندی
objectives
برون ذات
discharge
برون ریزی
epithelium
برون پوش
evacuation
برون ریزی
eccentricities
برون مرکزی
exocathection
برون پردازی
off line
برون خطی
exocrine
برون تراو
discharges
برون ریزی
eccentricity
برون مرکزی
extrapyramidal system
دستگاه برون هرمی
extrapolated
برون یابی کردن
supinator muscle
عضله برون گردان
extrapolates
برون یابی کردن
outputs
برون گذاشت برونگذار
extrapolating
برون یابی کردن
to reveal itself
از پرده برون افتادن
output
برون گذاشت برونگذار
extrapolate
برون یابی کردن
State Department
وزارت برون مرز
offline operation
عمل برون خطی
off line storage
حافظه برون خطی
discharge of affect
برون ریزی هیجانی
ectoplasm
اکتوپلاسم برون مایه
epicarp
پوست میوه برون بر
exocrine gland
غده برون ریز
extraspectral hue
فام برون طیفی
extragalactic nebula
سحابی برون کهکشانی
extragalactic nebula
ابری برون کهکشانی
exogamy
برون زاد اوری
offline storage
انباره برون خطی
offset distance
فاصله برون محوری
peritoneum
برون شامه روده ها
pericardial
وابسته به برون شامه دل
pericardiac
وابسته به برون شامه دل
outward looking policy
سیاست برون نگر
exosomatic method
روش برون تنی
off line operation
عملکرد برون خطی
outbreeding
برون زاد اوری
out of line coding
کدگذاری برون خطی
pericarditis
اماس برون شامه قلب
off page connector
اتصال دهنده برون صفحهای
extrapyramidal motor system
دستگاه حرکتی برون هرمی
with out book
برون سند کتابی ازبر
extrinsic eye muscles
عضلات برون چرخشی چشم
exudate
ترشح التهابی برون نشست
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
basset
نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
to let out
اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
exogamous
وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
differentiating cicuit
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
differentiator
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
evertor
عضله برون گرداننده عضله راجعه
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...