English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English Persian
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
Other Matches
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
layers طبقه بندی کردن
categorize طبقه بندی کردن
categorized طبقه بندی کردن
classifying طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
to categorize طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
layer طبقه بندی کردن
graduate طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
pigeonhole طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
classify طبقه بندی کردن
categorizing طبقه بندی کردن
systemize طبقه بندی کردن
aggroup طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
class طبقه بندی کردن رده
classing طبقه بندی کردن رده
classed طبقه بندی کردن رده
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
classes طبقه بندی کردن رده
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
dockets لیست محتوای بسته بندی برچسب
docket لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketing لیست محتوای بسته بندی برچسب
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
assortments طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
assortment طبقه بندی
classifications طبقه بندی
stratification طبقه بندی
typification طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
sorting طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
systemization طبقه بندی
bracket طبقه بندی
classification طبقه بندی
division طبقه بندی
grading طبقه بندی
denominations طبقه بندی
denomination طبقه بندی
divisions طبقه بندی
budget classification طبقه بندی بودجه
harmonic division طبقه بندی متناسب
classification of soil طبقه بندی خاک
map classification طبقه بندی نقشه ها
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
speed rate increment طبقه بندی سرعت
accounting classification طبقه بندی حساب
taxonomist متخصص طبقه بندی
market grades and grading طبقه بندی بازار
classification chart نمودار طبقه بندی
classifiable قابل طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغلی
rug classification طبقه بندی فرش
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
suborder طبقه بندی فرعی
classificatory مربوط به طبقه بندی
unclassified بدون طبقه بندی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
route classification طبقه بندی جاده ها
soil class طبقه بندی خاک
classification طبقه بندی پیام
classifications طبقه بندی پیام
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
secrets طبقه بندی سری
secret طبقه بندی سری
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
service rating طبقه بندی پرسنلی
job classification طبقه بندی شغل
nosology طبقه بندی بیماریها
nondescript غیرقابل طبقه بندی
unclassified طبقه بندی نشده
classified طبقه بندی شده
standardization همگونی طبقه بندی
zootaxy طبقه بندی جانوران
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
classified items اماد طبقه بندی شده
classified material مدارک طبقه بندی شده
topsecret طبقه بندی به کلی سری
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items اقلام طبقه بندی شده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
tag sort مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
ticket برچسب برچسب زدن به
tickets برچسب برچسب زدن به
stratify طبقه طبقه کردن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
label برچسب
brand برچسب
tags برچسب
stigmas برچسب
stigma برچسب
lable برچسب
tag برچسب
adhesive label برچسب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com