Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
Other Matches
maximise
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
backspace
حرکت نشانه گر یک واحد به چپ یا عقب
backspace
کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
backspace
کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
backward
جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
columns
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
cartesian coordinates
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
relative plot
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
upsets
برگرداندن
upsetting
برگرداندن
evert
برگرداندن
reflecting
برگرداندن
reversion
برگرداندن
replays
برگرداندن
upset
برگرداندن
retorts
برگرداندن
retroject
برگرداندن
retort
برگرداندن
bring back
برگرداندن
rootle
برگرداندن
translate
برگرداندن
translated
برگرداندن
to put a bout
برگرداندن
reflects
برگرداندن
diverging
برگرداندن
to turn off
برگرداندن
to bring back
برگرداندن
regurgitate
برگرداندن
regurgitated
برگرداندن
regurgitates
برگرداندن
translating
برگرداندن
dishonoured
برگرداندن چک
regurgitating
برگرداندن
translates
برگرداندن
renvoi
برگرداندن
avert
برگرداندن
dishonours
برگرداندن چک
dishonors
برگرداندن چک
reflect
برگرداندن
dishonour
برگرداندن چک
replaying
برگرداندن
dishonouring
برگرداندن چک
blenching
برگرداندن
blench
برگرداندن
transact
برگرداندن
blenched
برگرداندن
replayed
برگرداندن
to send back
برگرداندن
turnover
برگرداندن
dishonoring
برگرداندن چک
dishonored
برگرداندن چک
reset
برگرداندن
redeploy
[staff]
برگرداندن
averted
برگرداندن
send back
برگرداندن
averting
برگرداندن
convert
برگرداندن
replay
برگرداندن
averts
برگرداندن
blenches
برگرداندن
replicated
برگرداندن تازدن
replicates
برگرداندن تازدن
replicate
برگرداندن تازدن
evoke
فراخواندن برگرداندن
decoded
برگرداندن رمز
decode
برگرداندن رمز
decodes
برگرداندن رمز
spades
بابیل برگرداندن
evoking
فراخواندن برگرداندن
evokes
فراخواندن برگرداندن
evocate
فراخواندن برگرداندن
make up
<idiom>
بازیافتن ،برگرداندن
curl of the lip
برگرداندن یا اویختن لب
replicating
برگرداندن تازدن
to pay back
برگرداندن افزودن
returned
مراجعت برگرداندن
return
مراجعت برگرداندن
re echo
دوباره برگرداندن
returns
مراجعت برگرداندن
returning
مراجعت برگرداندن
to put a bout a horse
سر اسب را برگرداندن
spade
بابیل برگرداندن
situs
موقعیت
condition
موقعیت
site
موقعیت
sites
موقعیت
situations
موقعیت
sited
موقعیت
situation
موقعیت
positioned
موقعیت
berthed
موقعیت جا
berthing
موقعیت جا
berths
موقعیت جا
occasioning
موقعیت
occasioned
موقعیت
position
موقعیت
occasions
موقعیت
occasion
موقعیت
location
موقعیت
orientation
موقعیت
locations
موقعیت
berth
موقعیت جا
lodgment or lodge
موقعیت
lodgment
موقعیت
line of position
خط موقعیت
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
turn the clock back
<idiom>
زمان را به عقب برگرداندن
to turn over
محول کردن برگرداندن
converted
برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end
وارونه کردن برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
vomit
استفراغ کردن برگرداندن
vomited
استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
vomits
استفراغ کردن برگرداندن
convert
برگرداندن وارونه کردن
repatriation
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations
برگشتن یا برگرداندن به میهن
turns
تاه زدن برگرداندن
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
restore
بحال اول برگرداندن
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
بحال اول برگرداندن
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
beads
برگرداندن لبههای ورق
bead
برگرداندن لبههای ورق
repatriates
بمیهن خود برگرداندن
turn
تاه زدن برگرداندن
converting
برگرداندن وارونه کردن
converts
برگرداندن وارونه کردن
turn over
وارونه کردن برگرداندن
restored
بحال اول برگرداندن
handtwist retrieve
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
repatriate
بمیهن خود برگرداندن
repatriated
بمیهن خود برگرداندن
restoring
بحال اول برگرداندن
supinate
بخارج برگرداندن دست
reverses
برگرداندن پشت و رو کردن
reverse
برگرداندن پشت و رو کردن
restitute
بحال اول برگرداندن
reversing
برگرداندن پشت و رو کردن
reversed
برگرداندن پشت و رو کردن
intervert
سوی دیگر برگرداندن
repatriating
بمیهن خود برگرداندن
lies
موقعیت چگونگی
configuration
وضعیت یا موقعیت
storage location
موقعیت انباره
stimulus situation
موقعیت محرک
ground position
موقعیت زمینی
circumstantial
مربوط به موقعیت
social status
موقعیت اجتماعی
social situation
موقعیت اجتماعی
position
شکل موقعیت
firing position
موقعیت احتراق
lied
موقعیت چگونگی
exoposition
موقعیت اگزو
orientation
تشخیص موقعیت
d. of a situation
موقعیت باریک
plot
نقطه موقعیت
plots
نقطه موقعیت
plotted
نقطه موقعیت
monopoly position
موقعیت انحصاری
razor edge
موقعیت بحرانی
rest position
موقعیت سکون
orientation
تعیین موقعیت
radar location
موقعیت رادار
endo position
موقعیت اندو
status
اهمیت یا موقعیت
bit position
موقعیت ذره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com