Total search result: 200 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dishonored |
برگرداندن چک |
dishonoring |
برگرداندن چک |
dishonors |
برگرداندن چک |
dishonour |
برگرداندن چک |
dishonoured |
برگرداندن چک |
dishonouring |
برگرداندن چک |
dishonours |
برگرداندن چک |
|
|
Search result with all words |
|
replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
turnover |
برگرداندن |
recall |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalled |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalls |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recuperation |
عمل برگرداندن لوله بجای خود |
repatriation |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
repatriations |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
turn |
تاه زدن برگرداندن |
turns |
تاه زدن برگرداندن |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
reversion |
برگرداندن شیب معکوس دادن |
reversion |
برگرداندن |
return |
مراجعت برگرداندن |
returned |
مراجعت برگرداندن |
returning |
مراجعت برگرداندن |
returns |
مراجعت برگرداندن |
recoveries |
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان |
recoveries |
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود |
recovery |
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان |
recovery |
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود |
assemble |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembled |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembles |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
echo |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echo |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoed |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoed |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoes |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoes |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoing |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoing |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
convert |
برگرداندن وارونه کردن |
converted |
برگرداندن وارونه کردن |
converting |
برگرداندن وارونه کردن |
converts |
برگرداندن وارونه کردن |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
loop |
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده |
looped |
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده |
loops |
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده |
replay |
برگرداندن |
replayed |
برگرداندن |
replaying |
برگرداندن |
replays |
برگرداندن |
spade |
بابیل برگرداندن |
spades |
بابیل برگرداندن |
reverse |
برگرداندن پشت و رو کردن |
reversed |
برگرداندن پشت و رو کردن |
reverses |
برگرداندن پشت و رو کردن |
reversing |
برگرداندن پشت و رو کردن |
evoke |
فراخواندن برگرداندن |
evokes |
فراخواندن برگرداندن |
evoking |
فراخواندن برگرداندن |
rehabilitate |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitated |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitates |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitating |
بحال نخست برگرداندن |
countermand |
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن |
countermanded |
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن |
countermanding |
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن |
countermands |
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن |
upset |
برگرداندن |
upsets |
برگرداندن |
upsetting |
برگرداندن |
translate |
برگرداندن |
translated |
برگرداندن |
translates |
برگرداندن |
translating |
برگرداندن |
replicate |
برگرداندن تازدن |
replicated |
برگرداندن تازدن |
replicates |
برگرداندن تازدن |
replicating |
برگرداندن تازدن |
regurgitate |
برگرداندن |
regurgitated |
برگرداندن |
regurgitates |
برگرداندن |
regurgitating |
برگرداندن |
avert |
برگرداندن |
averted |
برگرداندن |
averting |
برگرداندن |
averts |
برگرداندن |
blench |
برگرداندن |
blenched |
برگرداندن |
blenches |
برگرداندن |
blenching |
برگرداندن |
reflect |
برگرداندن |
reflecting |
برگرداندن |
reflects |
برگرداندن |
reset |
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه |
reset |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
resets |
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه |
resets |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
diverging |
برگرداندن |
retaliate |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
retaliated |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
retaliates |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
Other Matches |
|
retroject |
برگرداندن |
rootle |
برگرداندن |
send back |
برگرداندن |
to send back |
برگرداندن |
to bring back |
برگرداندن |
to put a bout |
برگرداندن |
to turn off |
برگرداندن |
convert |
برگرداندن |
redeploy [staff] |
برگرداندن |
reset |
برگرداندن |
renvoi |
برگرداندن |
retort |
برگرداندن |
retorts |
برگرداندن |
bring back |
برگرداندن |
transact |
برگرداندن |
evert |
برگرداندن |
decode |
برگرداندن رمز |
to put a bout a horse |
سر اسب را برگرداندن |
decodes |
برگرداندن رمز |
decoded |
برگرداندن رمز |
make up <idiom> |
بازیافتن ،برگرداندن |
to pay back |
برگرداندن افزودن |
curl of the lip |
برگرداندن یا اویختن لب |
evocate |
فراخواندن برگرداندن |
re echo |
دوباره برگرداندن |
turn the clock back <idiom> |
زمان را به عقب برگرداندن |
restored |
برگرداندن به وضعیت جدید |
vomits |
استفراغ کردن برگرداندن |
vomited |
استفراغ کردن برگرداندن |
vomit |
استفراغ کردن برگرداندن |
intervert |
سوی دیگر برگرداندن |
turn over |
وارونه کردن برگرداندن |
to turn over |
محول کردن برگرداندن |
repatriate |
بمیهن خود برگرداندن |
restored |
بحال اول برگرداندن |
restore |
برگرداندن به وضعیت جدید |
restore |
بحال اول برگرداندن |
restores |
بحال اول برگرداندن |
restores |
برگرداندن به وضعیت جدید |
restoring |
بحال اول برگرداندن |
restoring |
برگرداندن به وضعیت جدید |
to tutn end for end |
وارونه کردن برگرداندن |
bead |
برگرداندن لبههای ورق |
repatriating |
بمیهن خود برگرداندن |
repatriates |
بمیهن خود برگرداندن |
repatriated |
بمیهن خود برگرداندن |
suspension of vouchers |
برگرداندن اسناد هزینه |
restitute |
بحال اول برگرداندن |
beads |
برگرداندن لبههای ورق |
to refuse somebody entry [admission] |
کسی را در مرز برگرداندن |
handtwist retrieve |
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری |
supinate |
بخارج برگرداندن دست |
countering |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
countered |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
eversion |
برگرداندن پلک چشم وغیره |
intervert |
بخود اختصاص دادن برگرداندن |
retaliating |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
recover |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
recovers |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
turn in |
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار |
remanded |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
remand |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
remanding |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
recovering |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
remands |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
counter |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
to translate something [from/into a language] |
برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی] |
supination |
چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا |
to send home |
به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن |
backspace tape |
فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی |
to invert a fraction |
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن |
repristinate |
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن |
rewinds |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
rewinding |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
rewind |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
to turn down |
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن |
maximise |
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن |
rewound |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
backtab |
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود |
irredentist |
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا |
setup |
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد |
line up billiard |
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین |
reconstituted |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
reconstitute |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
reconstitutes |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
reconstituting |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
backup |
دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار |
invert |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
inverting |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
inverts |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
ball cushion |
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
to turn out |
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن |