English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English Persian
to fall away برگشتن مرتدشدن
Other Matches
defects مرتدشدن
defect مرتدشدن
defected مرتدشدن
defecting مرتدشدن
reverses برگشتن
reversing برگشتن
regurgitating برگشتن
come back برگشتن
go back برگشتن
reverse برگشتن
sheer برگشتن
hark back برگشتن
lapse vi برگشتن
on the way back در برگشتن
chare برگشتن
backslide برگشتن
abjeure برگشتن از
regurgitates برگشتن
regurgitated برگشتن
regurgitate برگشتن
reverted برگشتن
reverting برگشتن
reverts برگشتن
revert برگشتن
deviate برگشتن
deviated برگشتن
deviates برگشتن
deviating برگشتن
recrudesce برگشتن
regorge برگشتن
to put back برگشتن
returned برگشتن
return برگشتن
to go back برگشتن
to turn turtle برگشتن
roll around <idiom> برگشتن
double back <idiom> برگشتن
get back <idiom> برگشتن
returning برگشتن
returns برگشتن
reoccurrence برگشتن
reoccurring برگشتن
reversed برگشتن
repullulate برگشتن
resile برگشتن
retroflex برگشتن
to come back برگشتن
to bounce [cheque/check] برگشتن [چکی]
head off <idiom> به عقب برگشتن
capsize برگشتن قایق
capsized برگشتن قایق
introspect بخود برگشتن
resile به عقب برگشتن
till his return تا موقع برگشتن او
apostatize از دین برگشتن
remigrate از مهاجرت برگشتن
untread برگشتن بازگشتن
capsizing برگشتن قایق
capsizes برگشتن قایق
go back on <idiom> به عقب برگشتن
swindle ورق برگشتن
swindles ورق برگشتن
swindled ورق برگشتن
rebounds پس زدن برگشتن
rebounding پس زدن برگشتن
rebounded پس زدن برگشتن
rebound پس زدن برگشتن
topples برگشتن واژگون کردن
toppled برگشتن واژگون کردن
topple برگشتن واژگون کردن
retracts عقب کشیدن برگشتن
toppling برگشتن واژگون کردن
retracting عقب کشیدن برگشتن
retracted عقب کشیدن برگشتن
retract عقب کشیدن برگشتن
come back <idiom> برگشتن به جایی که حالاهستی
to throw back به تبار خود برگشتن
perseverate اصراردر برگشتن کردن
char جسم زغال برگشتن
home شهر بخانه برگشتن
charring جسم زغال برگشتن
chars جسم زغال برگشتن
come back <idiom> به فکر شخص برگشتن
recoils بحال نخستین برگشتن
recoils بحال خود برگشتن
homes شهر بخانه برگشتن
repatriate بمیهن خود برگشتن
repatriated بمیهن خود برگشتن
repatriates بمیهن خود برگشتن
repatriating بمیهن خود برگشتن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
recoil بحال نخستین برگشتن
recoiling بحال نخستین برگشتن
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
recoiling بحال خود برگشتن
recoiled بحال نخستین برگشتن
recoil بحال خود برگشتن
recoiled بحال خود برگشتن
relapsed مرتد بحال نخستین برگشتن
recovery برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recoveries برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapsing مرتد بحال نخستین برگشتن
relapse مرتد بحال نخستین برگشتن
put about تغییر جهت دادن برگشتن
remounts برگشتن دوباره سوار کردن
backcross چند پشت بعقب برگشتن
overturns معلق شدن برگشتن وسیله
overturned معلق شدن برگشتن وسیله
remounting برگشتن دوباره سوار کردن
bear up برگشتن قایق بسمت باد
overturn معلق شدن برگشتن وسیله
remounted برگشتن دوباره سوار کردن
remount برگشتن دوباره سوار کردن
counter recoil برگشتن لوله پس از عقب نشینی
relapses مرتد بحال نخستین برگشتن
to head back برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
to turn back برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
get back at <idiom> صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to turn around برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
procedure turn دور زدن برای برگشتن در مسیر
bear off برگشتن قایق بسمت مخالف باد
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blenches جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
to hark back برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draw ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
cradles نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
perseverate خود به خود برگشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com