Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
Other Matches
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
advanced level
پایه مهارت عالی در سطح عالی
on an even keel
<idiom>
به ترتیب عالی یا محیطی عالی
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
out-
نوبت سرویس اسکواش
out
نوبت سرویس اسکواش
squash court
زمین بازی اسکواش
outed
نوبت سرویس اسکواش
front wall
دیوار مقابل اسکواش
service court
محل فرود سرویس اسکواش
in side
سمت سرویس زمین اسکواش
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
hand in
سمت زمین سرویس اسکواش
hand out
خراب کردن سرویس اسکواش
creased
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
crease
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creasing
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
nick
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
nicking
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
squash tennis
بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
scarc ely
مشکل
problems
مشکل
uphill
مشکل
jigsaw
مشکل
jigsaws
مشکل
problem
مشکل
difficult
مشکل
quandaries
مشکل
quandary
مشکل
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
What's the problem?
مشکل کجاست؟
faultless
<adj.>
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
flawless
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
free from error
<adj.>
بدون مشکل
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
ill
مشکل سخت
ill-
مشکل سخت
solutions
پاسخ یک مشکل
solution
پاسخ یک مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
fastidious
مشکل پسند
hardest
مشکل شدید
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
ills
مشکل سخت
knots
مشکل عقده
error description
توضیح مشکل
description of error
توضیح مشکل
hard
مشکل شدید
harder
مشکل شدید
bisexual
خنثی مشکل
miminy piminy
مشکل پسند
bisexuals
خنثی مشکل
defect description
توضیح مشکل
open sesame
مشکل گشا
picksome
مشکل پسند
problem identification
بازشناسی مشکل
knot
مشکل عقده
fault description
توضیح مشکل
finically
مشکل پسندانه
finicality
مشکل پسندی
feeding problem
مشکل تغذیه
hardly
مشکل بزحمت
fastidiousness
مشکل پسندی
exquisite taste
مشکل پسندی
floorer
سوال مشکل
f.in taste
مشکل پسند
hard to please
مشکل پسند
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
problem child
کودک مشکل افرین
problem behavior
رفتار مشکل افرین
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
Gordian knots
مشکل معما مانند
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
mystification
مشکل وپیچیده سازی
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
unhandy
مشکل بدست امده
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
Gordian knot
مشکل معما مانند
resource person
فرد مشکل گشا
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
drawbacks
برگشت
right of reversion
برگشت
reversal
برگشت
drawback
برگشت
regurgitation
برگشت
retrogression
برگشت
d.c. reinsertion
برگشت سی دی
retrocession
برگشت
retrocedence
برگشت
return line
خط برگشت
d.c. restoration
برگشت دی سی
reoccur
برگشت
capsizal
برگشت
back water
برگشت اب
reverting
برگشت
recrudescence
برگشت
recrvdescence
برگشت
turnabouts
برگشت
turnabout
برگشت
upturn
برگشت
reverts
برگشت
recoiling
برگشت
recoil
برگشت
recurrenge
برگشت
regression
برگشت
regression line
خط برگشت
reflux
برگشت
reversals
برگشت
revert
برگشت
refluence
برگشت
tergiversation
برگشت
reverted
برگشت
recoils
برگشت
recoiled
برگشت
returns
برگشت
turnover
برگشت
veers
برگشت
relapse
برگشت
relapsed
برگشت
returning
برگشت
relapses
برگشت
veered
برگشت
turnaround
برگشت
return
برگشت
turnarounds
برگشت
recovery
برگشت
veer
برگشت
recoveries
برگشت
turnrounds
برگشت
relapsing
برگشت
returned
برگشت
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
harden
مشکل کردن سخت شدن
hardens
مشکل کردن سخت شدن
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
reflector
برگشت دهنده
return flow
جریان برگشت
reapparition
برگشت عود
short return
برگشت کوتاه
regression time
زمان برگشت
regression coefficient
ضریب برگشت
return current
جریان برگشت
return conductor
سیم برگشت
regressive
برگشت کننده
retrogressive
برگشت کننده
rematch
مسابقه برگشت
regression equation
معادله برگشت
reflectors
برگشت دهنده
repercussion
انعکاس برگشت
return cargo
محموله برگشت
return wire
سیم برگشت
regression analysis
تحلیل برگشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com