English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
gigas برگهای ضخیم تر و تیره تر
Other Matches
bold face حالت ضخیم تر و تیره تر نوشتار
sageittate leaves برگهای پیکانی
mercantile papers برگهای بهاداربازرگانی
the f. of a tree برگهای درخت
heterophyllous دارای برگهای جوربجور
yellowing leaves برگهای زرد شونده
flaggy دارای برگهای شمشیری
acinceous دارای برگهای شمشیری
dialysepalous دارای کاس برگهای جدا
stringing نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
acutifoliate دارای برگهای نوک تیز
process server مامور ابلاغ برگهای قانونی
half evergreen دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
interleaf برگ سفید که لای برگهای کتابی بگذارند
ivy geranium یکجور شمعدانی عطر که برگهایی مانند برگهای پاپیتال دارد
debenture bond برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
coarse ضخیم
coarsest ضخیم
coarser ضخیم
squatty ضخیم
russeting ضخیم زبر
body ضخیم کردن
thickens ضخیم کردن
kraft paper کاغذ ضخیم
straw board مقوای ضخیم
junk bozrd مقوای ضخیم
paper base laminate کاغذ ضخیم
mackinaw پتوی ضخیم
thickened ضخیم کردن
thickish نسبتا ضخیم
bodies ضخیم کردن
thicken ضخیم کردن
plank تخته ضخیم
boldface حروف ضخیم
russet روستایی ضخیم
thickeners ضخیم ساز
russetting ضخیم زبر
thickly نسبتا ضخیم
thickener ضخیم ساز
blunts دارای لبه ضخیم رک
thick film circuit مدار غشایی ضخیم
gigas دارای ساقه ضخیم تر
blunting دارای لبه ضخیم رک
blunted دارای لبه ضخیم رک
blunt دارای لبه ضخیم رک
shear thickening ضخیم شدن برش
sludge رسوب گل و لای ضخیم
grossing شرم اور ضخیم
grosses شرم اور ضخیم
grosser شرم اور ضخیم
grossed شرم اور ضخیم
gross شرم اور ضخیم
grossest شرم اور ضخیم
blunter دارای لبه ضخیم رک
pea jacket ژاکت ضخیم ملوانان
bluntest دارای لبه ضخیم رک
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
macrame توری ضخیم و ریشه دار
bulge out شکم دادن ضخیم شدن
Bolivia پارچهی پشمی ضخیم و نرم
palled پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
pall پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
stencil paper کاغذ ضخیم پارافین دارمخصوص استنسیل
palling پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palls پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
nimbostratus ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
triggerfish ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
reefer جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
reefers جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
murine از تیره موش جانوری از تیره موش
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
serrate leaves برگهای ارهای یا دندانه دندانه
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
nubilous تیره
nebulose تیره
funereal تیره
faint تیره
fainted تیره
enigmatical تیره
darker تیره
type تیره
typed تیره
types تیره
sombrous تیره
owl light تیره
owl light تیره گی
fainter تیره
dark <adj.> تیره
darkest تیره
faintest تیره
fuzzy تیره
cloudy تیره
nebulous تیره
murk تیره
subfuscous تیره
strained تیره
opaque تیره
duskish تیره
demomination تیره
fuzziest تیره
fuzzier تیره
murky تیره
faints تیره
gloomier تیره
gloomiest تیره
gloomy تیره
ilk تیره
darkness تیره گی
gens تیره
overcast تیره
fuscous تیره
caliginous تیره
muddies تیره
heavy تیره
family تیره
dash خط تیره
obscure تیره
muddiest تیره
dashed خط تیره
dashes خط تیره
blacked تیره
muddy تیره
dulls تیره
heaviest تیره
dulling تیره
muddier تیره
heavier تیره
muddied تیره
blacks تیره
blackest تیره
blacker تیره
duller تیره
heavies تیره
dullest تیره
black تیره
obscured تیره
muddying تیره
dulled تیره
indistinct تیره
obscures تیره
obscurest تیره
obscuring تیره
obscurer تیره
dull تیره
families تیره
haziest تیره
hazy تیره
hazier تیره
turbid تیره
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
muddily بطور تیره
muridae تیره موش
mustelidea تیره راسو
muscidea تیره مگس
blurring تیره کردن
muscid از تیره مگس
musaceae تیره موز
blurs تیره کردن
spinal marrow مغز تیره
medulla spinalis مغز تیره
mistily بطور تیره
marking guage خط کش تیره دار
spine تیره پشت
hazier تیره و تار
haziest تیره و تار
fulvous سبزه تیره
hazy تیره و تار
felidae تیره گربه
bleary تیره وتار
encloud تیره کردن
dorsal tabes سل مغز تیره
hard hyphen خط تیره واصل
hyphenation خط تیره گذاری
malvaceae تیره خطمی
madderwort تیره روناسیان
lurid flame شعله تیره
lowery تیره وگرفته
loury تیره وگرفته
lour تیره شدن
blur تیره کردن
joiner's gauge خط کش تیره دار
dingily بطور تیره
myel مغز تیره
roan سرخ تیره
urtica تیره گزنه
dimmed تیره شدن
to go to the shades تیره کردن
dims تیره کردن
spines تیره پشت
dims تیره شدن
terneplate تیره رنگ
terne تیره رنگ
subgenus تیره فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com