Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English
Persian
issue note
برگه صدور
Other Matches
export licence
جواز صدور مجوز صدور
card
برگه
lamellated
برگه برگه
follicles
برگه
trifolite
سه برگه
bract
برگه
diphyllous
دو برگه
decaphyllous
ده برگه
follicle
برگه
cards
برگه
unifoliate
یک برگه
heptaphyllous
هفت برگه
formed
برگه ورقه
five leaved
پنج برگه
form
برگه ورقه
tetraphyllous
چهار برگه
septifolious
هفت برگه
forms
برگه ورقه
promissory notes
برگه بدهی
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
This page owner
دارنده این برگه
letter of credit
برگه اعتبار
handout
برگه اطلاعات
information sheet
برگه اطلاعات
layout sheet
برگه طرح
promissory note
برگه بدهی
trefoil
شبدر سه برگه
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
pink slip
<idiom>
برگه اخراج از شغل
materials returned note
برگه مواد برگشتی
scratch sheet
برگه نامنویسی اسبها
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
scorecards
برگه نام بازیگران
goods received note
برگه دریافت کالا
foliaceous
برگه دار برگی
materials transfer notes
برگه انتقال مواد
scorecard
برگه نام بازیگران
card sorting test
ازمون دسته بندی برگه ها
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
flaps
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
consular invoice
برگه فروش با مهر کنسول گری
flap
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
exportation
صدور
issuance
صدور
issuance credit
صدور
emanation
صدور
emission
صدور
emissions
صدور
export
صدور
exported
صدور
exporting
صدور
export
[to]
صدور
[به]
issuing
صدور
secondary emission
صدور ثانوی
specific emission
ضریب صدور
thermionic emission
صدور گرمیونایی
primary emission
صدور اولیه
export bounty
جایزه صدور
export licence
پروانه صدور
issued
صدور مطلب
emissive power
قدرت صدور
emission characteristic
مشخصه صدور
electron emission
صدور الکترون
date of issuance
تاریخ صدور
date in issuing
تاریخ صدور
data export
صدور داده
issues
صدور مطلب
prescription
صدور فرمان
prescriptions
صدور فرمان
issue
صدور مطلب
release
اجازه صدور
released
اجازه صدور
releases
اجازه صدور
billing
صدور صورتحساب
emission
صدور خروج
emission
صدور الکترون
emissions
صدور خروج
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
emissions
صدور الکترون
exportable
قابل صدور
field emission
صدور میدانی
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
bond issue
صدور اوراق قرضه
prohibition
صدور حکم منع
issues
انتشار دادن صدور
issue
انتشار دادن صدور
issued
انتشار دادن صدور
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
perfecting bail
صدور قرارقبولی کفالت
photo emission effect
صدور نور- برقی
to request issuance
تقاضای صدور کردن
photo electric emission
صدور نور- برقی
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
issuable
قابل صدور انتشار دادنی
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
prohibitive tax
مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
indict
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com