English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (2 milliseconds)
English Persian
contrary to nature بر خلاف طبیعت
Search result with all words
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
Other Matches
lusus natarae بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
temperament طبیعت
physios طبیعت
physio طبیعت
Mother Nature طبیعت
nature طبیعت
natures طبیعت
temperaments طبیعت
consubstantial هم طبیعت
qualities طبیعت
quality طبیعت
inclination طبیعت
lusus naturae غرابت طبیعت
natural endowments بخششهای طبیعت
earthiness طبیعت خاکی
against nature مخالف طبیعت
navigate طبیعت ذات
still life طبیعت بیجان
metaphsical طبیعت حکمتی
navigated طبیعت ذات
cycle of water گردش اب در طبیعت
animality طبیعت حیوانی
freaks of nature غرائب طبیعت
gift of nature نعمت طبیعت
gift of nature هدیه طبیعت
hu man nature طبیعت انسانی
hydraulic cycle گردش اب در طبیعت
hyperphyscal مافوق طبیعت
second nature طبیعت ثانوی
landscape architecture معماری طبیعت
lusus natarae غرابت طبیعت
navigating طبیعت ذات
navigates طبیعت ذات
hyperphysical فوق طبیعت
naturalists طبیعت شناس
naturalists طبیعت گرا
naturalism طبیعت گرایی
naturalism طبیعت پردازی
human nature طبیعت انسان
nature طبیعت سرشت
natures طبیعت سرشت
tao مسیر طبیعت
Mother Nature طبیعت مهربان
naturalist طبیعت گرا
naturalist طبیعت شناس
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
naturalistic مبنی بر طبیعت بازی
metaphsics دانش ماورای طبیعت
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
natural selection فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
humanist مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
fantasticality طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural phenomena حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
misconduct خلاف
petty offence خلاف
offenses خلاف
trespassing خلاف
delict خلاف
offence خلاف
perverse خلاف بد
trespasses خلاف
trespassed خلاف
trespass خلاف
offense,etc خلاف
contrary to بر خلاف
misdeed خلاف
minor offence خلاف
misdeeds خلاف
misdemeanor خلاف
misdoing خلاف
denature طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
nature [of things] سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
anthropogenic مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
Pre-Raphaelites مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelite مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
it occurs in nature as a gas در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
police court دادگاه خلاف
missatement خلاف گویی
court of petty offences محکمه خلاف
court of minor offence محکمه خلاف
opposit در خلاف جهت
police court محکمه خلاف
misprision خلاف کاری
guilty of a minor offence خلاف کار
inadvisability خلاف مصلحت
impolicy خلاف مصلحت
illogic خلاف منطق
unconscionable خلاف وجدان
malversation اختلاس خلاف
immorally بر خلاف اخلاق
reverses خلاف جهت
anomalies خلاف قاعده
trumped-up خلاف واقع
trumped up خلاف واقع
unconventional خلاف عرف
fouler خلاف طوفانی
foulest خلاف طوفانی
fouls خلاف طوفانی
contradiction خلاف گویی
contradictions خلاف گویی
untruthful خلاف حقیقت
irregular خلاف قاعده
contrary مقابل خلاف
offender خلاف کار
offenders خلاف کار
reverse خلاف جهت
reversed خلاف جهت
reversing خلاف جهت
anomaly خلاف قاعده
fouled خلاف طوفانی
contra flow خلاف جهت
commit a minor offence خلاف کردن
anomalous خلاف قاعده
anticlimactic خلاف انتظاری
untrue خلاف واقع
abnonmally بر خلاف قاعده
misconduct خلاف کاری
foul خلاف طوفانی
unlawful خلاف شرع
immoral خلاف اخلاق
earthliness دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
hackers شخص خلاف کار
unreason عمل خلاف عقل
hacker شخص خلاف کار
to rise up against someone [something] شورش کردن بر خلاف
upwind خلاف جهت باد
to offend against any one به کسی خلاف کردن
untruth خلاف حقیقت کذب
counterclockwise در خلاف عقربههای ساعت
counterclockwise در خلاف جهت ساعت
untruths خلاف حقیقت کذب
malfeasance کار خلاف قانون
irregular act عمل خلاف رویه
inequities خلاف موازین انصاف
unscientific خلاف موازین علمی
illegality کار خلاف قانون
heterotaxy ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis ترتیب خلاف قاعده
inequity خلاف موازین انصاف
inequitable خلاف موازین انصاف
offend مرتکب خلاف شدن
offended مرتکب خلاف شدن
offends مرتکب خلاف شدن
metaphysically از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
malfeasance شرارت کار خلاف قانون
condition contrary to the requirement شرط خلاف مقتضای عقد
counterclockwise rotation حرکت در خلاف عقربههای ساعت
To swim against the current. بر خلاف جریان آب شنا کردن
condition contrary to the requirment شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of شرط خلاف مقتضای عهد
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] این بر خلاف قرارداد ما است.
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
impoliticly از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest خلاف میل کسی رفتار کردن
unconstitutional بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crosser خلاف میل کسی رفتار کردن
to swim against the tide <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
to buck the trend <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
desert [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shields , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shield , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
feminality طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
backward در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com