Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
Other Matches
general mobilization
بسیج عمومی
demobilization
رفع بسیج عمومی
m day
روز اعلام بسیج عمومی
presidential call
فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization reserves
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
browse mode
حالت بررسی عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
immobilize
بی بسیج کردن
immobilized
بی بسیج کردن
mobilised
بسیج کردن
immobilizes
بی بسیج کردن
immobilising
بی بسیج کردن
immobilises
بی بسیج کردن
mobilization
بسیج کردن
immobilised
بی بسیج کردن
mobilizing
بسیج کردن
mobilizes
بسیج کردن
mobilized
بسیج کردن
mobilising
بسیج کردن
immobilizing
بی بسیج کردن
mobilize
بسیج کردن
mobilises
بسیج کردن
recalled
بسیج کردن قوا
recall
بسیج کردن قوا
recalls
بسیج کردن قوا
mobilization
بسیج کردن تحرک دادن
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
demobilize
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
mobilisation
بسیج
mobilization
بسیج
civilian preparedness for war
بسیج غیرنظامیان
mobilization exercise
تمرین بسیج
economic mobilization
بسیج اقتصادی
full mobilization
بسیج کامل
mobilization base
مبنای بسیج
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
partial mobilization
بسیج جزیی
m day
روز بسیج
mobilization of savings
بسیج پس انداز
secularize
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
generalizing
عمومی کردن
generalising
عمومی کردن
secularized
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
generalised
عمومی کردن
secularizing
عمومی کردن
secularised
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
secularising
عمومی کردن
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
mobilization exercise
تمرین بسیج نیروها
total mobilization
بسیج کامل نیروها
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
economic mobilization
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
to resort to referendum
بافکار عمومی مراجعه کردن
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
publicizing
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicised
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to browse
بررسی عمومی کردن
[علوم کامپیوتر]
offending public decency
جریحه دار کردن عفت عمومی
publicises
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
cold galvanize
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
dive bombing
بمباران کردن در حالت شیرجه
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
to defend aggressively
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
demilitarising
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to stonewall
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
demilitarizing
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
done for
<idiom>
ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
demilitarised
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
levy in mess
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
balanced mobilization
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
commonest
عمومی
outline
خط عمومی
outlining
خط عمومی
rife
عمومی
public
عمومی
outlines
خط عمومی
commoners
:عمومی
common user
عمومی
oecumenical
عمومی
popular
عمومی
wide
عمومی
commoners
عمومی
outlined
خط عمومی
universal
عمومی
ecumenic
عمومی
generals
عمومی
widest
عمومی
wider
عمومی
common
:عمومی
general
عمومی
the public voice
عمومی
commonest
:عمومی
overt
عمومی
hackneyed
عمومی
general porpose
عمومی
generic
عمومی
common
عمومی
general welfare
رفاه عمومی
public library
کتابخانه عمومی
central war
جنگ عمومی
potlatch
جشن عمومی
pissoir
مستراح عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com