English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
salivate بزاق ایجادکردن
salivated بزاق ایجادکردن
salivates بزاق ایجادکردن
salivating بزاق ایجادکردن
Other Matches
spit بزاق
spits بزاق
sputum بزاق
saliva بزاق
salivation ایجاد بزاق
ptyalism سیلان بزاق
insalivation اختلاط با بزاق
salivation بزاق اوری
slobbers بزاق زدن به
slobbers بزاق گلیز
sialagogue مدر بزاق
sialagogic بزاق اور
salivation ترشح بزاق
slobber بزاق گلیز
slobber بزاق زدن به
slobbered بزاق گلیز
slobbered بزاق زدن به
slobbering بزاق گلیز
slobbering بزاق زدن به
causes ایجادکردن
causing ایجادکردن
coneive ایجادکردن
product ایجادکردن
products ایجادکردن
cause ایجادکردن
hatches ایجادکردن
hatched ایجادکردن
hatch ایجادکردن
salivating بزاق ترشح کردن
salivates بزاق ترشح کردن
ptyalin ماده تخمیری بزاق
salivated بزاق ترشح کردن
salivate بزاق ترشح کردن
vine تاکستان ایجادکردن
vines تاکستان ایجادکردن
funk دود ایجادکردن
notches شکاف ایجادکردن
sods چمن ایجادکردن
sod چمن ایجادکردن
notch شکاف ایجادکردن
insalivate با خدو اغشتن با بزاق امیختن
parotid وابسته بغده بزاق زیرگوش
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
procreative وابسته به ایجادکردن یا زادن
touts صدای نکره ایجادکردن
touting صدای نکره ایجادکردن
touted صدای نکره ایجادکردن
tout صدای نکره ایجادکردن
thuds صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudding صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudded صدای خفه واهسته ایجادکردن
thud صدای خفه واهسته ایجادکردن
vesicular حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
rustle صدای برگ خشک ایجادکردن
rustled صدای برگ خشک ایجادکردن
rustling صدای برگ خشک ایجادکردن
rustles صدای برگ خشک ایجادکردن
set the pace <idiom> برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
chime صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chiming صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimes صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com